***نسیم معرفت***
به نام خدا
** هرکسی و قومی مسؤل عواقب اعمالِ بدخود است
***این عمل های چوماروکَژدُمت مارو کَژدُم گرددوگیرددُمت+نسیم معرفت
وَ ما اَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ اَیْدیکُمْ و یَعْفوا عَنْ کثیرٍ.
هر مصیبت و بلائی که به شما میرسد( نوعا) بخاطر اعمال بد و زشتی است که به اختیار و اراده و قدرت خود انجام داده اید ، و خداوند بسیاری از معاصی و گناهان و لغزش ها را نیز عفو می کند! و عقابی نمی نماید.
( سوره شوری، آیه30)
انسان گاهی به عِلَل مختلف از جمله جهل ونادانی و خودخواهی و ضعف ایمان و سستی اعتقاد و عُقده داشتن و نقص شخصیتی و .... دچار معاصی و گناهان و خطاها و اشتباهات و انحرافات و بی راهه رفتن ها و آلودگی به فساد و فحشاء و منکرات و... می شود و با دست خود برای خود نِقمت و بدبختی و فلاکت و گرفتاری و... درست می کند. قرآن کریم در آیه 30 از سوره شُوری می فرماید : هرمصیبت و بدبختی و گرفتاری و ...که به شما می رسد (نوعا) از ناحیه اعمال زشت خودتان (که با اختیار و اراده همراه است) می باشد و کسی نمی تواند از خود سلبِ مسولییت نماید و بدبختی و بیچارگی و فلاکت و مصیبت خود را به گردن دیگران و ... بیندازد و خود را مُبرّا و بی تقصیر جلوه دهد . بیشتر نکبت ها و بلایا ومصایب آسمانی و زمینی که دامنگیر افراد و یا اقوام و ملت ها شده و یا می شود به جهت عصیان ها و طغیانگری ها و نافرمانی های آنها می باشد . چه بسیار اقوامی که به جهت اختلافات و سرپیچی و گستاخی نسبت به انبیاء (عَلَیهِمُ السَّلامُ ) و نافرمانی پروردگار مشمول مصیبت و بلاء و قهر و خشم و عذاب الهی شدند که سرگذشت شوم برخی ار آنها در قرآن کریم آمده است . خداوند رَئوف و رحیم و مهربان ، اصل را بر رحمت و عفو و بخشش بندگانش گذاشته است و درسوره اعراف آیه 156 چنین فرموده است : وَ رَحْمَتی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْء یعنی رحمت واسعه من همه چیز را فراگرفته است ولی با این وجود در قبال جهالت ها و نادانی ها و گستاخی ها و نافرمانی ها و کجروی ها و انحرافات و خلافکاری های انسان ها ، بلاها و مصائبی را براساس حکمت خود مقرّر فرموده است که در واقع بازخُورد و نتیجه اعمال سوء آنها می باشد . اگر خدای ناکرده در جامعه ای ظلم و بی عدالتی و جنایت و دزدی و قتل و فساد و دشمنی و اختلاف و تفرقه و سرپیچی از بزرگان و رهبران دینی باشد چنین جامعه ممکن است در معرض خشم و غضب الهی قرار گیرد . مصائب و مشکلات و بلاها گاهی جنبه عقوبتی و کیفری و عذاب دارد مثل عذاب هایی که در قرآن کریم برای امثال قوم موسی و عاد و ثمود و سَبأ و ... ذکر شده است و در رابطه با بلاهایی که برای قوم موسی (عَلَیهِ السَّلامُ ) و فرعونیان نازل شده در سوره اعراف آیه 133 چنین آمده است : فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ آیاتٍ مُفَصَّلاتٍ فَاسْتَکْبَرُوا وَ کانُوا قَوْماً مُجْرِمینَ . « سپس ( بلاها را پشت سر هم بر آنها نازل کردیم: ) طوفان و ملخ و آفت گیاهی و قورباغه ها و خون را- که نشانه هایی از هم جدا بودند- بر آنها فرستادیم ( ولی باز بیدار نشدند ، و ) تکبر ورزیدند ، و آنها جمعیّت گنهکاری بودند! » و گاهی جنبه آزمایش و امتحان می باشد و گاهی نیز برای ترفیع درجه است و گاهی برای تطهیر و پاک شدن از معاصی و گناهان است . شاعر ناموَر جلال الدین رومی چه زیبا گفت :
آدمی دارای عقل و اراده و تفکر و فکر است و وقتی در مَعرض فساد و گناه و معصیت و انحراف و .... قرار گرفت باید از عقل و اراده و قدرتِ فکر خود استفاده کند تا در دام آلودگی ها و انحرافات و فساد ها قرار نگیرد. پس قبل از اینکه عقل و اراده و فکر ما آسیب ببیند باید حواسمان باشد و متوجه خطرات و انحرافات و فساد ها و دام های خطرناک و خانمان برانداز باشیم و به قول سعدی شیرین سخن : علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد. متاسفانه عده ای به جهت عوامل مختلف خود را گرفتار بدبختی و شقاوت ها و مصیبت ها وفساد ها می کنند و بعد می گویند دیگر کاری از ما ساخته نیست و ما همین هستیم و بس و دیگر اختیاری نداریم و نمی توانیم تغییر کنیم و برگردیم. یقینا این گفتارها و پندارها غلط و نادرست است و انسان در سایه عقل و فکر و اراده و توکل و ایمان می تواند بسیاری از غیر ممکن های تصوری و پنداری را ممکن سازد . البته اگر کسی تمام راه های نجات و سعادت و خوشبختی را برخود ببندد و تصمیم بر برگشت نگیرد هرگز نجات پیدا نمی کند و مُدام در دره سقوط و هلاکت قرار دارد . طبق آیه 30 از سوره شُوری (وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ )ٍ ، انسان ها مسؤل اعمال و کردار خود هستند و اگر به جهت خلافکاری و عصیان و ارتکاب فساد و خلاف دچار بلاء و بدبختی شدند بدانند که این مصیبت ها و نِقمت ها و بیچارگی ها و ذلت ها به سوء اختیار خودشان بوده است . توجه شود که مراد از(کُمْ) در (ما أَصابَکُمْ) یعنی شما گنهکاران و خلافکاران . و مراد از (أَیْدیکُمْ) یعنی به اختیار و اراده و قدرت شما ودر مجموع معنای آیه چنین است : هر مصیبت و بلاء و گرفتاری و آسیبی که به شما میرسد ( نوعا) بخاطر اعمال بد و زشتی است که به اختیار و اراده و قدرت خود انجام داده اید . اگر کسی بواسطه شراب خواری و یا قماربازی و یا دزدی و قتل و زنا و فحشاء و یا مواد مخدر و... دچار فلاکت و بدبختی و بیچارگی شد مقصّر اصلی خودش است (فَبِما کَسَبَتْ اَیْدیکُمْ) و باید خودش را مسؤل عواقب شوم اعمال ننگینش بداند .
این عمل های چو مار و کَژدُمت
مار و کَژدُم گردد و گیرد دُمت
«جلال الدین رومی»
هیچکس نمی تواند ادعا کند که اختیار و اراده ای نداشته است . انسان ها با عقل و اراده و تفکر وتوکل به خدای بزرگ می توانند بهترین سرنوشت را برای خود رقم بزنند و سعادت و خوشبختی در دنیا و آخرت را برای خود فراهم سازند . اگر کسی دچار اعتیاد به مواد مخدر با انواع واقسامش و یا دچار مفسده دیگر شد تا زمانی که عقل و فکرش کار می کند باید با توکل برخدا تصمیم بر نجات ورهایی خود بگیرد و ناامید نشود و اگر خدای ناکرده آلودگی او طوری باشد که دیگر عقل و فکر واراده ای ندارد و همانند آدم های مست و بی عقل باشند که ممکن است هر جنایتی را مرتکب شوند در این صورت باید خانواده و دیگران او را کنترل کنند و دست و پایش را ببندند و به مراکز درمانی تحویل دهند تا مردم و خانواده اش از خطرات او در امان باشند و بعد از علاج و درمان و برگشت عقل و اراده و فکر ، راه صلاح و فلاح و سعادت و عزت و خوشبختی را دنبال نماید . در هرصورت تا زمانی که عقل و اراده و فکر آدمی زایل نشده می تواند به کمک تعقل و تفکر و تصمیم و اراده و توکل به قدرت بی پایان الهی آینده خوبی را برای خود رقم بزند و خود را از منجلاب خلافکاری ها و سرنوشت شوم بَرَهاند . البته باید توجه شود که وقتی کسی با اختیار خود ، خویش را به مرحله ای از بدبختی و بیچارگی و فلاکت رساند که عقل و اراده و تفکرش زایل گردد نمی توان گفت که او دیگر هیچ مسولیتی ندارد و بی تقصیر است و جرم وکیفر و عِقاب ندارد بلکه در دنیا و آخرت نیز مسؤل و معاقَب است. اگر کسی را کشته و یا خسارتی به کسی وارد کرده به پایش نوشته می شود و باید پاسخگو باشد و حساب پس بدهد چون چنین فردی اگرچه الآن در چنین فرضی اختیاری از خود ندارد ولی قبلا دارای عقل و علم و اراده بوده و با علم و اختیار و اراده وارد عملی شده که الآن مَسلُوبُ الأِختیار شده است و به اصطلاح ( اَلأمتِناعُ بِالأِختِیارِ لایُنافِی الأِختِیارَ ) یعنی کسی که با اختیار پیشین خود اقدام به کار وعملی کند که اختیار از او ممتنع و سلب گردد و به مرحله اضطرار و بی اختیاری برسد ، این امتناع و سلب اختیار منافاتی با اختیارش ندارد چون از پیش دارای علم اراده واختیار بوده است و چنین فردی در قبال عملش مورد سؤال و مؤاخذه قرار می گیرد و نمی تواند بگوید که من الآن اختیاری ندارم و مضطر هستم و حساب و کتابی ندارم . این قاعده ، معروف است به (قاعده اَلأِمتِناع ) که در فقه و اصول و حقوق و کلام کاربُرد دارد . علماء علم اصول ( اصولیون) می گویند اگر اساس و ریشه اضطرار و ممتنع بودن و سلبِ اختیارِ شخصِ مکلف، به سوء اختیار خودش باشد، این امر موجب معذوریتش نمیگردد و شرعا و عقلا مسؤل است . کسی که با علم و آگاهی و اختیارِ خودش شراب خورده و مست شده و بی اختیار گشته و کسی را بکُشد چنین فردی در قبال این عمل زشت مسؤل است . البته در دنیا تا زمانی که عقلش زایل باشد در حین زوال عقل احکامی بر او مترتب نمی شود و خسارتی که در حین زوال عقل و اراده ببار آورده طبق ضوابط و مبناهای شرعی یا به عهده عاقِله ( بستگانِ ذکورِ نَسَبی با شرایطی که در فقه مُقرّر است) و یا به عهده بیت المال است واگر روزی عقلش برگشت باید خودش عهده دار خسارت باشد چون قبل از زوال عقل با اختیار خود شراب خورده و یا روانگردان(شیشه و مانند آن ) مصرف کرده و بعد دچار زوال عقل و اراده شده است. بطور کلی هر خیر و شری که به انسان می رسد از ناحیه خودش و به اختیار و اراده خودش است و هیچکس نمی تواند از خودش سلب مسؤلیت نماید
(وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ . هر مصیبت و بلائی که به شما میرسد( نوعا) بخاطر اعمال بد و زشتی است که به اختیار و اراده و قدرت خود انجام داده اید . سوره شوری آیه 30)ٍ
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
« جلال الدین رومی»
ازمکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
سیداصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
هیجدهم شهریور 1395 ه.ش
ششم ذِی الحجه 1437 ه.ق
**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
** تبسُّم به روی مؤمن حسنه است (امام باقر ع)+نسیم معرفت
** امام باقر (عَلَیهِ السَّلامُ ) فرمود : تَبَسُّمُ اَلرَّجُلِ فِی وَجْهِ أَخِیهِ حَسَنَةٌ وَ صَرْفُ اَلْقَذَى عَنْهُ حَسَنَةٌ وَ مَا عُبِدَ اَللَّهُ بِشَیْءٍ أَحَبَّ إِلَى اَللَّهِ مِنْ إِدْخَالِ اَلسُّرُورِ عَلَى اَلْمُؤْمِنِ . تبسُّم و لبخند مردى بر صورت برادر مؤمنش و بر طرف کردن گرفتارى و مشکل از او، کار نیکویى است و بعد فرمود محبوب ترین چیز نزد خداى متعال ادخال سرور در قلب مؤمن وارد است. (بحار الأنوار ج 74 ص288 . -الکافی ج2 ص188 حدیث 2 )
* اَلْقَذَى: « به فتح قاف» : خَس و خاشاک- خار وخاشاک - گرد وغُبار ( خَس : خار-خاشاک- ریزه کاه یا علف خشک-- آدم پست و فرومایه و ناکس)
* اَلْقِذَى : « به کسر قاف» : گرد وغبار- خس وخاشاک- خار وخاشاک
*** در خطبه سوم از نهج البلاغه فیض الأسلام که معروف به خطبه شِقشِقِیّه است کلمه ( قَذََی به فتح قاف ) به معنای «خار و خاشاک » آمده است : ... فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِی نَهْباً .دیدم صبر کردن خردمندیست، پس صبر کردم در حالتى که چشمانم را خاشاک و غبار و گلویم را استخوان گرفته بود (بسیار اندوهگین شدم، زیرا در خلافت ابى بکر و دیگران جز ضلالت و گمراهى چیزى نمىدیدم و چون تنها بوده یارى نداشتم نمىتوانستم سخنى بگویم) میراث خود را تاراج رفته مىدیدم (منصب خلافت را غصب کردند و فساد آن در روى زمین تا قیام قائم آل محمّد علیهم السّلام باقى است). نهج البلاغه فَیض الأسلام خطبه سوم «معروف به خُطبه شِقشِقِیّه » صفحه 46 .
**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
**تفسیرآیه 58 ازسوره نساء(اهمیت امانت و قضاوت)
خداوند به شما فرمان مىدهد که امانتها را به صاحبان آن برسانید و هنگامى که میان مردم داورى مىکنید از روى عدالت داورى کنید ، خداوند پند و اندرزهاى خوبى به شما مىدهد ، خداوند شنوا و بیناست.
شان نزول:
در تفسیر مجمع البیان و بعضى دیگر از تفاسیر اسلامى نقل شده که این آیه زمانى نازل گردید که پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) با پیروزى کامل وارد شهر مکه گردید ، عُثمان بن طلحه را که کلیددار خانه کعبه بود احضار کرد و کلید را از او گرفت ، تا درون خانه کعبه را از لَوث وجود بتها پاک سازد ، عباس عموى پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) پس از انجام این مقصود تقاضا کرد که پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) با تحویل کلید خانه خدا به او ، مقام کلیددارى بَیتُ الله که در میان عرب یک مقام برجسته و شامخ بود ، به او سپرده شود ( گویا عباس میل داشت از نفوذ اجتماعى و سیاسى برادرزاده خود به نفع شخص خویش استفاده کند ) ولى پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) بر خلاف این تقاضا پس از تطهیر خانه کعبه از لَوث بتها درِ خانه را بست و کلید را به عُثمان بن طلحه تحویل داد ، و آیه مورد بحث را تلاوت مى نمود : إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها ... و این در حالی بود که هنوز «عثمان بن طلحه » مسلمان نشده بود.
دو قانون مهم اسلامى
آیه فوق گرچه همانند بسیارى از آیات در مورد خاصى نازل شده ولى بدیهى است یک حکم عمومى و همگانى از آن استفاده مىشود ، و صریحا مىگوید : خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبان آنها بدهید. (إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها ....) روشن است امانت معنى وسیعى دارد و هر گونه سرمایه مادى و معنوى را شامل مىشود و هر مسلمانى طبق صریح این آیه وظیفه دارد که در هیچ امانتى نسبت به هیچکس ( بدون استثناء ) خیانت نکند ، خواه صاحب امانت ، مسلمان باشد یا غیر مسلمان ، و این در واقع یکى از مواد اعلامیه حقوق بشر در اسلام است که تمام انسانها در برابر آن یکسانند ، قابل توجه اینکه در شان نزول فوق ، امانت تنها یک امانت مادى نبود و طرف آن هم یکنفر مشرک بود .
در قسمت دوم آیه ، اشاره به دستور مهم دیگرى شده و آن مسئله عدالت در حکومت و قضاوت است. آیه مىگوید خداوند نیز به شما فرمان داده که به هنگامى که میان مردم قضاوت و حکومت مىکنید ، از روى عدالت حکم کنید وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ ... سپس براى تاکید این دو فرمان مهم میگوید : خداوند پند و اندرزهاى خوبى بشما میدهد ( إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ) باز تاکید مىکند و مىگوید : در هر حال خدا مراقب اعمال شما است ، هم سخنان شما را مى شنود و هم کارهاى شما را مىبیند ( إِنَّ اللَّهَ کانَ سَمیعاً بَصیراً) این قانون نیز ، یک قانون کلى و عمومى است و هر نوع داورى و حکومت را چه در امور بزرگ و چه در امور کوچک بوده باشد شامل مىشود ، تا آنجا که در احادیث اسلامى مىخوانیم : روزى دو کودک خردسال ، هر کدام خطى نوشته بود ، و براى داورى در میان آنها و انتخاب بهترین خط به حضور امام حسن (علیه السلام) رسیدند ، على (علیه السلام) که ناظر این صحنه بود فورا به فرزندش گفت : یَا بُنَیَّ اُنْظُر کَیْفَ تَحْکُمُ فَإنَّ هذا حُکْمٌ وَالله ُسائِلُکَ عَنْهُ یَوْمَ القِیامَةِ ( تفسیر مجمع البیان جلد 1 ذیل آیه 58 از سوره نساء ) فرزندم ! درست دقت کن ، چگونه داورى مىکنى ، زیرا این خود یک نوع قضاوت است و خداوند در روز قیامت در باره آن از تو سؤال میکند ! این دو قانون مهم اسلامى ( حفظ امانت و عدالت در حکومت ) زیربناى یک جامعه سالم انسانى است و هیچ جامع هاى خواه مادى یا الهى بدون اجراى این دو اصل ، سامان نمى یابد .
اصل اول مىگوید : اموال ، ثروتها ، پستها ، مسئولیتها ، سرمایه هاى انسانى ، فرهنگها و میراث هاى تاریخى ، همه امانتهاى الهى هستند که بدست افراد مختلف در اجتماع سپرده مىشود ، و همه موظفند که در حفظ این امانات و تسلیم کردن آن به - صاحبان اصلى آن بکوشند ، و به هیچ وجه در این امانتها خیانت نشود . از طرفى همیشه در اجتماعات ، برخوردها و تضادها و اصطکاکِ منافع وجود دارد که باید با حکومت عادلانه ، حل و فصل شود تا هر گونه تبعیض و امتیاز نابجا و ظلم و ستم از جامعه برچیده شود.
همانطور که در بالا گفته شد ، امانت منحصر به اموالى که مردم به یکدیگر مى سپارند نیست ، بلکه دانشمندان نیز در جامعه امانتدارانى هستند که موظفند حقایق را کتمان نکنند ، حتى فرزندان انسان امانتهاى الهى هستند که اگر در تعلیم و تربیت آنان کوتاهى شود ، خیانت در امانت شده ، و از آن بالاتر وجود و هستى خودِ انسان و تمام نیروهائى که خدا به او داده است امانت پروردگارند که انسان موظف است در حفظ آنها بکوشد ، در حفظ سلامتِ جسم و سلامتِ روح و نیروى سرشار جوانى و فکر و اندیشه کوتاهى نکند و لذا نمى تواند دست به انتحار و خود کشی و یا ضرر به - خویشتن بزند ، حتى از بعضى از احادیث اسلامى استفاده مىشود که علوم و اسرار و ودایعِ امامت که هر امامى باید به امام بعد بسپارد در آیه فوق داخل است ( و جز امانت ها محسوب می گردند ).
قابل توجه اینکه در آیه فوق ، مسئله اداى امانت ، بر عدالت ، مقدم داشته شده ، این موضوع شاید به خاطر آن است که مسئله عدالت در داورى ، همیشه در برابر خیانت لازم مىشود ، زیرا اصل و اساس این است که همه مردم امین باشند ، ولى اگر فرد یا افرادى از این اصل منحرف شدند نوبت به عدالت مىرسد که آنها را به وظیفه خود آشنا سازد.
اهمیت امانت و عدالت در اسلام
در منابع اسلامى به قدرى در باره این موضوع تاکید شده که در مورد سایر احکام کمتر دیده مىشود :
1 -از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود : «لَا تَنْظُرُوا إِلَى طُولِ رُکُوعِ الرَّجُلِ وَ سُجُودِهِ فَإِنَّ ذَلِکَ شَیْءٌ اعْتَادَهُ فَلَوْ تَرَکَهُ اسْتَوْحَشَ لِذَلِکَ وَ لَکِنِ انْظُرُوا إِلَى صِدْقِ حَدِیثِهِ وَ أَدَاءِ أَمَانَتِهِ»[تفسیر نورالثقلین ، ج 1، ص 496، اصول کافى ج 2، ص 105 حدیث 13] : ( تنها ) نگاه به رکوع و سجود طولانى افراد نکنید ، زیرا ممکن است عادتى براى آنها شده باشد که از ترک آن ناراحت شوند ، ولى نگاه به راستگوئى در سخن و اداء امانت آنها کنید.
2 -در حدیث دیگرى از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود : اگر على (علیه السلام) آن همه مقام در نزد پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) پیدا کرد به خاطر راستگوئى در سخن و اداء امانت بود .
3 -در حدیث دیگرى از امام صادق (علیه السلام) نیز نقل شده که به یکى از دوستان خود فرمود : اِنَّ ضارِبَ عَلِىٌّ بِالسَّیْفِ وَ قاتِلَه لَوْ اِئْتَمَنَنِى وَ اسْتَنْصَحَنِى وَ اسْتَشارَنِى، ثُمَّ قَبِلتُ ذلِکَ مِنْهُ، لاَدَّیْتُ اِلَیْهِ الاَْمانَةَ [مجموعه وَرّام، جلد 1، صفحه 20.]: اگر قاتل علىّ (علیه السلام) امانتى پیش من مى گذاشت و یا از من نصیحتى مىخواست و یا با من مشورتى مىکرد و من آمادگى خود را براى این امور اعلام مىداشتم ، قطعا حق امانت را ادا مى نمودم.
4 -در روایاتى که در منابع شیعه و اهل تسنن از پیغمبر گرامى اسلام (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) نقل شده این گفتار بزرگ مى درخشد : آیَةُ الْمُنَافِقِ ثَلاثٌ إِذَا حَدَّثَ کَذَبَ ، وَإِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ ، وَإِذَا اؤْتُمِنَ خَانَ: نشانه منافق سه چیز است دروغگوئى ، پیمان شکنى ، و خیانت در امانت. ( نهج الفصاحه ص2 حدیث 7 -صحیح مسلم، کتاب الایمان، ح 89 - الترغیب و الترهیب : 4 / 9 / 13.)
5 -پیغمبر اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) به على (علیه السلام) فرمود : هنگامى که طرفینِ نزاع نزد تو مى آیند حتى در نگاه کردن به آن دو ، و مقدار و چگونگى سخنان که به آنها مىگوئى ، مساوات و عدالت و برابری را رعایت کن ( سَوِّ بَینَ الخَصمَینِ فِى لَحظِکَ وَ لَفظِکَ).
6- [ در مورد شش نفر از پیامبران بزرگ الهى جمله «اِنِّى لَکُمْ رَسُولٌ اَمِینٌ» من براى شما فرستاده امینى هستم» در آیات قرآن آمده است : 1- نوح (شعراء ـ 107) 2- هود (شعراءـ 125) 3- صالح (شعراء ـ 143) 4- لوط (شعراء ـ 162) 5- شُعَیب (شعراء ـ 178) 6- موسى (دخان ـ 18) و این نشان از اهمیت مسئله امانت و امانتداریمی باشد که در کنار امر رسالت قرار گرفته است، و بدون آن هرگز اعتماد امت ها به رسولان و پیامبران جلب نمى شود.]
7- در حدیثى از رسول خدا (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) خطاب به على(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: «یا اَبَالْحَسَنِ اَدِّ الاَمانَةَ اِلَى الْبَرِّ وَ الْفاجِرِ فِى ما قَلَّ وَجَلَّ حَتّى فِى الخَیْطِ وَ الَْمخِیطِ : اى ابوالحسن! امانت را چه مربوط به شخص نیکوکار باشد یا بدکار، چه کم باشد چه زیاد به صاحبش برسان، حتى اگر نخ و سوزن باشد . ( بحارالانوار، جلد 74، صفحه 273.)
8- پیامبر اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) فرمود: «لا اِیْمانَ لِمَنْ لا اَمانَةَ لَهُ : کسى که امانت را رعایت نمى کند ایمان ندارد .( بحارالانوار، جلد 74، صفحه 273.)
9- امام سجاد(علیه السلام) در باره اهمیت امانت تعبیر عجیبى دارد. به شیعیانش فرمود: «عَلَیْکُمْ بِاداءِ الاَْمانَةِ فَوالَّذِى بَعَثَ مُحَمّداً (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) بِالحَقِّ نَبِیّاً لَوْ اَنَّ قاتِلَ اَبِىَ الْحُسَیْنِ ابْنِ عَلِىٌّ(علیهما السلام) اَئْتَمَنَنِى عَلَى السَّیْفِ الَّذِى قَتَلَهُ بِهِ لاََدَّیْتُهُ اِلَیْهِ : به شما باد به اداء امانت، سوگند به آن کس که محمد (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) را به حق پیامبرِ خویش قرار داد، اگر قاتل پدرم حسین(علیه السلام)شمشیرى را که با آن پدرم را شهید کرد نزد من امانت مى سپُرد (و من امانت او را قبول مى کردم) در امانتش خیانت نمى نمودم» ( بحارالانوار، جلد 72، صفحه 114، حدیث 3. )
10- على(علیه السلام) در باره امانت فرمود : «اَلاَْمانَةُ تَجُرُّ الرِّزْقَ وَ الْخِیانَةُ تَجُرَّ الْفَقْرَ : امانت رزق و روزى مى آورد، و خیانت مایه فقر است». (بحار، جلد 78، صفحه 60.)
11- وَ الَّذینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ . و آنها که امانتها و عهد خود را رعایت می کنند(سوره مؤمنون آیه 8 و نیز سوره معارج آیه 32)
تفسیر نمونه ج : 3ص : 430 .
** تنظیم و اصلاح و مختصری اضافات : توسط استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
http://www.andisheqom.com/public/application/index/viewData?c=8236&t=article
.: Weblog Themes By Pichak :.