***نسیم معرفت***
تفسیر سوره کهف بر اساسِ« متنِ عربی کتابِ اَلمیزان جلد 13.علامه طباطبایی»+قسمت دوم
با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا (1) قَیِّمًا لِیُنْذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِنْ لَدُنْهُ وَیُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا (2) مَاکِثِینَ فِیهِ أَبَدًا (3) وَیُنْذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا (4) مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلا لآبَائِهِمْ کَبُرَتْ کَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِنْ یَقُولُونَ إِلا کَذِبًا (5) فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا (6) إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الأرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا (7) وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَیْهَا صَعِیدًا جُرُزًا (8)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
حمد مخصوص خدایى است که این کتاب (آسمانى) را بر بنده(برگزیده)اش نازل کرد، و هیچ گونه کژى و کجی و انحرافی در آن قرار نداد. (1)در حالى که ثابت و مستقیم و نگاهبان کتابهاى (آسمانى) دیگراست . تا (بدکاران را) از عذاب شدید او بترساند . و مؤمنانى را که کارهاى شایسته انجام می دهند، بشارت دهد که پاداش نیکویى براى آنهاست. (2)(همان بهشت بَرین و بالا) که جاودانه در آن خواهند ماند. (3)و (نیز) آنها را که گفتند: «خداوند، فرزندى (براى خود)انتخاب کرده است»، انذار کند. (4)نه آنها (هرگز) به این سخن یقین دارند، و نه پدرانشان . سخن بزرگى از دهانشان خارج می شود . آنها فقط دروغ می گویند. (5)گویى می خواهی بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنى اگر به این گفتار ایمان نیاورند . (6)ما آنچه را روى زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها رابیازماییم که کدامینشان بهتر عمل می کنند. (7)(ولى) این زَرق و برقها پایدار نیست، و ما (سرانجام) قِشر روى زمین را خاک بى گیاهى قرار می دهیم. (8)
...... ..... .....
* وَ قَولُهُ : «وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا» اَلضَّمیرُ لِلکِتابِ وَ الجُملَةُ حالُُ عَنِ الکِتابِ وَ قَولُهُ: «قَیِّمًا» حالُُ بَعدَ حالِِ عَلى ما یُفیدُهُ السِّیاقُ فَأِنَّهُ تَعالى فِی مَقامِ حَمدِ نَفسِهِ مِن جِهَةِ تَنزیلِهِ کِتاباََ مَوصُوفاََ بِأَنَّهُ لا عِوَجَ لَهُ وَ أَنَّهُ قَیِّمُُ عَلَى مَصالِحِ المُجتَمَعِ البَشَرِی فَالعِنایَةُ مُتَعَلِّقَةُُ بِالوَصفَینِ مُوَزَّعَةُُ بَینَهُما عَلَى السَّواءِ وَ هُوَ مُفادُ کَونِهِما حالَینِ مِن َ الکِتابِ.(وَ مُفادُهُ هُوَ کَونُهُما حالَینِ مِن َ الکِتابِ) .
در قول و فرمایش خداوند در آیه اول از سوره کهف که فرمود: «وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجََا» ضمیر در ( لَهُ) به کلمه « الْکِتَابَ » بر مى گردد (اَلضَّمیرُ یُرجَعُ اِلَی الکِتابِ)، و جمله«وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجََا»جمله حالیه برای « الْکِتَابَ » است . و کلمه ( قَیِّمًا) بنابر آنچه که سیاقِ آیه (اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجََا (1) قَیِّمًا...) اِفاده می کند ، حالِ بعد از حال برای « الْکِتَابَ » است . زیرا خداى تعالى در مقام حمد و ستایش خویش است از این جهت که کتابى نازل کرده که موصوف به دو وصف است : 1- بِأَنَّهُ لا عِوَجَ لَهُ : به اینکه هیچ کجی و اعوجاج و انحرافی در آن نیست(«وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا»). 2- وَ أَنَّهُ قَیِّمُُ عَلَى مَصالِحِ المُجتَمَعِ البَشَرِی : و اینکه قَیِّم و بپادارنده جمیعِ مصالحِ جوامع بشری می باشد («قَیِّمًا») . پس بر اساس آنچه که سیاق آیه افاده می کند در این آیه شریفه به طور مساوی به این دو وصف ( حال اول و حال دوم) توجه و عنایت شده است. [ مُوَزَّعَةُُ بَینَهُما عَلَى السَّواءِ : یعنی توجه و عنایت بین این دو وصف («وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا» * «قَیِّمًا») ، عَلَى السَّواءِ و به طور مساوی است و فقط به جنبه حالیّت آن ها توجه و عنایت شده است و هر دو حال هستند و ترکیب دیگر برخلافِ سیاق آیه شریفه است آنچنانکه در عبارت بعدی تحت عنوان قیل به آن اشاره شده است ] ، و این توجه و عنایتِ مساوی ،در واقع مُفادش آن است که هردو ،حال برای کلمه « الْکِتَابَ » باشند . (وَ مُفادُهُ هُوَ کَونُهُما حالَینِ مِن َ الکِتابِ).
* وَ قیلَ إِنَّ جُملَةَ «وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجََا» مَعطُوفَةُُ عَلَى الصِّلَةِ وَ «قَیِّمًا» حالُُ مِن ضَمیرِ ( لَهُ) وَ المَعنى وَ الَّذِی لَم یَجعَل لِلکِتابِ « حالَ کَونِهِ ، قَیِّمًا » ، عِوَجََا أَو أَنَّ «قَیِّمًا» مَنصُوبُُ بِمُقَدَّرِِ، وَ المَعنى: وَ الَّذِی لَم یَجعَل لَهُ عِوَجََا وَ جَعَلَهُ قَیِّمًا، وَ لازِمُ الوَجهَینِ اِنقِسامُ العِنایَةِ بَینَ أَصلِ النُّزُولِ وَ بَینَ کَونِ الکِتابِ قَیِّمًا لا عِوَجَ لَهُ. وَ قَد عَرَفتَ أَنَّهُ خِلافُ ما یُستَفادُ مِنَ السِّیاقِ.
بعضى از مفسرین گفته اند: جمله «وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجََا» عطف است بر صله (أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ) ، و کلمه «قَیِّمًا» حال از ضمیر در( لَهُ) است، و معنایش این است که (و حمد و ستایش برای آن کسی است که براى کِتاب یعنی قرآن در حالى که قَیِّم و استوار و بپادارنده است اِعوجاج و انحرافی قرار نداده است) و یا اینکه «قَیِّمًا» منصوب به عامل مقدرى مانند فعل (جَعَلَ) است و معنایش این است که و حمد آن خدایى را که براى کتاب کجی و انحرافی قرار نداده و آن را قَیِّم قرار داده است و لازمه این دو وجه (1- اینکه «وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجََا» عطف بر صله باشد 2- و «قَیِّمًا» منصوب به حال و یا منصوب به عامل مقدّر «فعل مقدر» باشد) این است که عنایت و توجه در آیه شریفه منقسم به سه چیز شده است و به عبارت دیگر در این آیه شریفه توجه و عنایت به سه مطلب شده است : 1-اصل نزولِ قرآن . «با عنایت به مساله صله و موصول» در آیه شریفه (اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ) ، «الَّذِی» موصول است و جمله « أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ» صله برای موصول است. 2- و قَیِّم بودن قرآن . با عنایت به اینکه «قَیِّمًا» منصوب است بنابر حالیّت یا منصوب است به عامل مقدر 3- و عدم اِعوجاج و انحراف در کتاب قرآن . با عنایت به اینکه «عِوَجََا» مفعول «لَمْ یَجْعَلْ » باشد . و شما خواننده عزیز و گرامی با توجه به نکات پیشین دانستی که این ترکیب برخلاف عنایتى است که از سیاق آیه شریفه استفاده می شود (در حالی که با دقت به سیاق آیه فهمیده می شود که عنایت و توجه در آیه شریفه به جنبه حالیت آن دو وصف است.زیرا خداى تعالى در مقام حمد و ستایش خویش است از این جهت که کتابى نازل کرده که موصوف به دو وصف است : 1- بِأَنَّهُ لا عِوَجَ لَهُ : به اینکه هیچ کجی و اعوجاج و انحرافی در آن نیست(«وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجََا»). 2- وَ أَنَّهُ قَیِّمُُ عَلَى مَصالِحِ المُجتَمَعِ البَشَرِی : و اینکه قَیِّم و بپادارنده جمیعِ مصالحِ جوامع بشری می باشد («قَیِّمًا»)
* وَ قیلَ: إِنَّ فِی الآیَةِ تَقدیماََ وَ تَأخیراََ، وَ التَّقدیرُ نَزَّلَ (اَنزَلَ) الکِتابَ قَیِّمًا وَ لَم یَجعَل لَهُ عِوَجََا وَ هُوَ أَردَأُ الوُجُوهِ.
وَ قَد قُدِّمَ نَفیُ العِوَجِ عَلَى إِثباتِ القَیمُومَةِ لِأَنَّ الأَوَّلَ کَمالُ الکِتابِ فِی نَفسِهِ وَ الثّانِی تَکمیلُهُ لِغَیرِهِ وَ الکَمالُ مُقَدَّمُُ طَبعاََ عَلَى التَّکمیلِ.
بعضى از مفسرین گفته اند: در آیه شریفه ( اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا (1) ) تقدیم و تأخیر به کار رفته است و تقدیر آن ( نَزَّلَ (اَنزَلَ) الکِتابَ قَیِّمًا وَ لَم یَجعَل لَهُ عِوَجََا) می باشد و این پایین ترین وجه و نظریه ای است که درباره این آیه بیان شده است . دلیل رد نظریه فوق این است که نفى «اِعوجاج» در قرآن ، مقدم بر اثبات قیمومیتِ قرآن کریم است زیرا عدم اِعوجاج در واقع کمالى است که قرآن فى نفسه دارد ولی قیمومّیت کمالى است که قرآن به دیگران و اَدیان آسمانی دیگر مى دهد و معلوم است که کمال بر تکمیل تقدُّم دارد.
* وَ وُقُوعُ «عِوَجََا» وَ هُوَ نَکِرَةُُ فِی سِیاقِ النَّفیِ یُفیدُ العُمُومَ فَالقُرآنُ مُستَقیمُُ فِی جَمیعِ جِهاتِهِ فَصیحُُ فِی لَفظِهِ، بَلیغُُ فِی مَعناهُ، مُصیبُُ فِی هِدایَتِهِ، حَیُُّ فِی حُجَجِهِ وَ بَراهینِهِ، ناصِحُُ فِی أَمرِهِ وَ نَهیِهِ، صادِقُُ فِیما یَقُصُّهُ مِن قِصَصِهِ وَ أَخبارِهِ، فاصِلُُ فِیما یَقضِی بِهِ مَحفُوظُُ مِن مُخالَطَةِ الشَّیاطینِ، لا اِختِلافَ فِیهِ، وَ لا یَأتیهِ الباطِلُ مِن بَینِ یَدَیهِ وَ لا مِن خَلفِهِ.
کلمه «عِوَجََا» در آیه شریفه (وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا) که به صورت «نکره در سیاقِ نفی» آمده است افاده معنای عموم می کند و بیانگر آن است که قرآن کریم از همه جهات مستقیم و استوار است و از هر اعوجاج و انحرافی به دور است بدین گونه که : 1- فَصیحُُ فِی لَفظِهِ . لفظ و الفاظ قرآن ، فصیح است . 2- بَلیغُُ فِی مَعناهُ . معنایش بلیغ و رسا و گویا است . 3- مُصیبُُ فِی هِدایَتِهِ . در هدایت کردنش نسبت به جامعه و مردم ، مُصیب و رساننده به راه حق و حقیقت است 4-حَیُُّ فِی حُجَجِهِ وَ بَراهینِهِ.در حجت ها و براهینی که اقامه می کند ، زنده است و حیات و زندگی می بخشد .
ادامه دارد ........
تفسیر سوره کهف بر اساسِ« متنِ عربی کتابِ اَلمیزان جلد 13.علامه طباطبایی»
با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
*****************************************
*تفسیرسوره کهف براساسِ«متنِ عربی کتابِ اَلمیزان جلد13.علامه طباطبایی+با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+نسیم معرفت+قسمت اول
***نسیم معرفت***
تفسیر سوره کهف بر اساسِ« متنِ عربی کتابِ اَلمیزان جلد 13.علامه طباطبایی»
با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا (1) قَیِّمًا لِیُنْذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِنْ لَدُنْهُ وَیُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا (2) مَاکِثِینَ فِیهِ أَبَدًا (3) وَیُنْذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا (4) مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلا لآبَائِهِمْ کَبُرَتْ کَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِنْ یَقُولُونَ إِلا کَذِبًا (5) فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا (6) إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الأرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا (7) وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَیْهَا صَعِیدًا جُرُزًا (8)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
حمد مخصوص خدایى است که این کتاب (آسمانى) را بر بنده(برگزیده)اش نازل کرد، و هیچ گونه کژى و کجی و انحرافی در آن قرار نداد. (1)در حالى که ثابت و مستقیم و نگاهبان کتابهاى (آسمانى) دیگراست . تا (بدکاران را) از عذاب شدید او بترساند . و مؤمنانى را که کارهاى شایسته انجام می دهند، بشارت دهد که پاداش نیکویى براى آنهاست. (2)(همان بهشت بَرین و بالا) که جاودانه در آن خواهند ماند. (3)و (نیز) آنها را که گفتند: «خداوند، فرزندى (براى خود)انتخاب کرده است»، انذار کند. (4)نه آنها (هرگز) به این سخن یقین دارند، و نه پدرانشان . سخن بزرگى از دهانشان خارج می شود . آنها فقط دروغ می گویند. (5)گویى می خواهی بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنى اگر به این گفتار ایمان نیاورند . (6)ما آنچه را روى زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها رابیازماییم که کدامینشان بهتر عمل می کنند. (7)(ولى) این زَرق و برقها پایدار نیست، و ما (سرانجام) قِشر روى زمین را خاک بى گیاهى قرار می دهیم. (8)
* اَلسُّورَةُ تَتَضَمَّنُ الدَّعوَةَ إِلَى الأِعتِقادِ الحَقِّ وَ العَمَلِ الصّالِحِ بِالأِنذارِ وَ التَّبشیرِ کَما یُلَوِّحُ إِلَیهِ مَا افتُتِحَت بِهِ مِنَ الآیَتَینِ وَ مَا اختُتِمَت بِهِ مِن قَولِه ِ تَعالى: «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً». سوره کهف با انذار(تهدید) و تبشیر(بشارت) ، به اعتقاد و باور و عقیده حق و عمل صالح دعوت مى کند به گونه ای که محتوای دو آیه اول از این سوره به این مطلب مذکور (اعتقاد و باور و عقیده حق و عمل صالح) ،اشاره می کند و همچنین آخرین آیه از این سوره (آیه 110) که مى فرماید «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» به مطلبی که ذکر شده اشاره دارد .
* وَ فیها مَعَ ذلِکَ عِنایَةُُ بالِغَةُُ بِنَفیِ الوَلَدِ کَما یَدُلُّ عَلى ذلِکَ تَخصیصُ إِنذار ِ القائِلینَ بِالوَلَدِ بِالذِّکرِ ثانِیاََ بَعدَ ذِکرِ مُطلَقِ الأِنذارِ أَوَّلاََ أَعنی وُقُوعَ قَولِهِ: «وَیُنذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا» بَعدَ قَولِهِ: «لِّیُنذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِن لَّدُنْهُ». و در این سوره مسأله نفى فرزند داشتن خدا مورد عنایت و توجه زیادى واقع شده است به گونه ای که نخست همه مردم و بدکاران را به طور مطلق و به نحو عموم انذار می کند و بعد دوباره تهدید و انذار را به کسانى اختصاص مى دهد که براى خدا فرزند قائل شده اند، یعنى بعد از آنکه در آیه دوم به نحو عام مى فرماید: «لِّیُنذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِن لَّدُنْهُ» مجدّدا در آیه سوم به نحو خاص مى فرماید: «وَیُنذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا».و به عبارت دیگر خداوند با انذارِ عام و خاص در آیات دوم و سوم از سوره کهف ، نفی فرزند داشتن خدا را مورد توجه و عنایت قرار داده است .
* فَوَجهُ الکَلامِ فیها إِلَى الوَثَنِیّینَ القائِلینَ بِبُنُوَّةِ المَلائِکَةِ وَ الجِنَّ و َ المُصلِحینَ مِنَ البَشَرِ وَ النَّصارَى القائِلینَ بِبُنُوَّةِ المَسیحَ (عَلَیهِِ السَّلامُ) وَ لَعَلَّ الیَهُودَ یُشارِکُونَهُم فِیهِ حَیثُ یَذکُرُ القُرآنُ عَنهُم أَنَّهُم قالُوا: عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ (سوره توبه آیه 30) .
پس در این آیه شریفه روى سخن با دوگانه پرستان و بت پرستان است که قائل به فرزندى ملائکه و جن و مُصلحین بشر براى خدا هستند، و همچنین خطاب به نَصارى (مسیحیان) است که قائل به فرزندى مسیح (عَلَیهِِ السَّلامُ) براى اویند و بعید نیست که یهود هم در مسئله اِتِّخاذِ وَلَد و فرزند برای خدا با آنها ( بت پرستان و نَصاری) شریک و هم عقیده باشند چون خود قرآن از یهود نقل کرده که آنها گفته اند : عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ . عزیر پسر خدا است .(سوره توبه آیه 30)
* وَ غَیرُ بَعیدِِ أَن یُقالَ إِنَّ الغَرَضَ مِن نُزُولِ السُّورَةِ ذِکرُ القِصَصِ الثَّلاثِ العَجیبَةِ الَّتی لَم تُذکَر فِی القُرآنِ الکَریمِ إِلّا فِی هذِهِ السُّورَةِ وَ هِیَ قِصَّةُ أَصحابِ الکَهفِ وَ قِصَّةُ مُوسى وَ فَتاهُ فِی مَسیرِهِما إِلَى مَجمَعِ البَحرَینِ وَ قِصَّةُ ذِی القَرنَینِ ثُمَّ استُفیدَ مِنها ما استُفرِغَ فِی السُّورَةِ مِنَ الکَلامِ فِی نَفیِ الشَّریکِ وَ الحَثِّ عَلَى تَقوَى اللهِ سُبحانَهُ.
وَ السُّورَةُ مَکِّیَّةُُ عَلى ما یُستَفادُ مِن سِیاقِ آیاتِها وَ قَدِ استُثنِیَ مِنها قَولُهُ: «وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ . «اَلآیَةَ» وَ سَیَجیءُ ما فِیهِ مِنَ الکَلامِ.
و بعید نیست گفته شود که غرض و هدف از نزول این سوره بیان و ذکر سه داستان شگفت انگیز می باشد که در قرآن کریم جز در این سوره ذکر نشده است و آن ها عبارتند از 1- قصّه و ماجرای اصحاب کَهف 2- داستان موسى و آن جوانى که در مسیرشان به سمتِ مَجمَعُ البَحرَین همراهش بود(تا حضرت موسی ع در آنجا براساس نشانه هایی که از طرف خدا داشت به حضرت خضر برسد و به شاگردیش نائل آید و از محضرش بهره مند گردد) 3- حکایت و ماجرای ذِى القَرنین . و سپس از این سه داستان استفاده می شود که نهایت چیزی که کوشش شده در این سوره عبارت است از اثبات و بیان نفى شرک و شریک برای خدا و تشویق بر تقوى و ترس از خداوند است.
و این سوره به طورى که از سیاق آیاتش استفاده مى شود از سوره های مکّی محسوب می گردد اما آیه 28 سوره کهف یعنی آیه «وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ...» طبق نظر برخی از مفسرین از مکّی بودن استثناء شده است و جزء آیات مکّی نمی باشد و به زودى در باره این آیه بحث خواهیم کرد. («اَلآیَةَ» یعنی ادامه آیه را دنبال کنید)
* قَولُهُ تَعالى: اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا (1) قَیِّمًا.
اَلعَِوَجُ بِفَتحِ العَینِ وَ کَسرِها : اَلأِنحِرافُ ، قالَ فِی المَجمَعِ : اَلعَوَجُ بِالفَتحِ فِیما یُرى کَالقَناةِ وَ الخَشَبَةِ وَ بِالکَسرِ فِیما لا یُرى شَخصاََ قائِماََ کَالدّینِ وَ الکَلامِ. اِنتَهى.
کلمه «اَلعَِوَجُ» - به فتح عین و به کسر آن - به معناى انحراف است. مرحوم طبرسی صاحب کتابِ مجمع البیان مى گوید : اَلعَوَجُ - به فتح عین - در مورد کجى و انحرافی است که محسوس و قابل مشاهده می باشند مانند کجی و انحراف نیزه و چوب و کلمه «اَلعِوَجُ» -به کسر عین- در مورد کجی و انحرافی است که نادیدنى است . ( انحراف در چیزی که به صورت یک شئ و یک شخص قائم و استوار دیده نمی شود در حالی که در واقع باید به صورت یک شئِ قائم و استوار دیده شود) .مانند انحراف و کجی در دین و اعتقادات و انحراف در کلام و سخن . ( دین و کلام باید از نظر عقل و منطق و قواعد ... قائم و استوار باشند و اگر چنین نباشند دچار کجی و انحراف هستند و اینگونه انحراف ها با چشم بصیرت و دقت های عقلی و فکری و ... قابل درک است ) . (اِنتَهى : یعنی اِنتَهی کَلامُهُ یعنی پایان یافت کلام و سخنِ صاحب مجمع البیان در باره معنای کلمه«اَلعَِوَج» )
* وَ لَعَلَّ المُرادُ بِما یُرى وَ ما لا یُرى ما یَسهُلُ رُؤیَتُهُ وَ ما یُشکِلُ کَما ذَکَرَهُ الرّاغِبُ فِی المُفرَداتِ بِقَولِهِ: اَلعَوَجُ - بِالفَتحِ - یُقالُ فیما یُدرَکُ بِالبَصَرِ سَهلاََ کَالخَشَبِ المُنتَصَبِ وَ نَحوِهِ . وَ العِوَجُ - بِالکَسرِ - یُقالُ فیما یُدرَکُ بِالفِکرِ وَ البَصیرَةِ کَما یَکُونُ فِی أَرضِِ بَسیط ِِ یُعرَفُ تَفاوُتُهُ بِالبَصیرَةِ وَ کَالدّینِ وَ المَعاشِ . اِنتَهى.
فَلا یَرِدُ عَلَیهِ ما فِی قَولِهِ تَعالى: « لاتَری فیها عِوَجاً - بِکَسرِ العَینِ -وَ لا أَمْتاً »: طه: 107 فَافهَمْ.
و شاید منظور ازانحرافِ مرئى و دیدنی آن است که انحرافش به سهولت و آسانی دیده مى شود و مقصود از انحرافِ نامرئى و نادیدنی آن است که کجی و انحرافش به آسانى مشاهده نمی شود کما اینکه راغب اصفهانی در مفرداتش چنین گفته است: (اَلعَوَجُ ) -به فتحِ عین- کجى ها و انحراف هایی را گویند که با چشمِ سَر به آسانى دیده مى شوند، مانند کجى چوبى که در زمین نصب شده باشد ولى (اَلعِوَجُ ) -به کسرِ عین- به کجى هائى گفته می شود که با تفکر و دقت نظر و با بصیرت و بینش تشخیص داده مى شوند، مانند انحراف و اِنحِنایى که در زمین هموار و مسطح است که تفاوت و کمی و زیادی و پستی و بلندی و کجی و انحرافش را متخصصین و کارشناسان با کارشناسی دقیق مى توانند بفهمند و تشخیص دهند، و نیز مانند انحراف در دین و زندگى ( کجی و انحراف در دین و زندگی را نیز متخصصین و کارشناسان با کارشناسی دقیق مى توانند بفهمند. برخی ها یک عمر از نظر دین و زندگی در کجراهه و کجی و انحراف بسر می برند و عقیده و روش زندگی خویش را درست می پندارند و حتی ممکن است به حسب ظاهر مقبول دیگران باشند ولی با دقت نظر می توان دریافت که از نظر عقیده و دین و روش زندگی در خطا و انحرافند!!! )
پس طبق معنایی که راغب اصفهانی در باره کلمه (اَلعِوَجُ) بیان نموده است دیگر اشکال و ایرادی به آیه شریفه « لاتَری فیها عِوَجاً - بِکَسرِ العَینِ -وَ لا أَمْتاً » وارد نمى شود - دقت بفرمائید. (در این آیه شریفه ممکن است اشکال و ایراد شود که (عِوَجاً) و (أَمْتاً) به یک معنا است و با وجود کلمه (عِوَجاً) نیازی به کلمه (أَمْتاً) نیست ؟ در پاسخ گفته می شود که با توجه به معنایی که راغب اصفهانی درباره کلمه «عِوَج» گفته است می توان دریافت که مراد از (عِوَجاً) کجی و انحرافی است که با دقت نظر فهمیده می شود (انحراف و کجی غیر ظاهری) و مراد از ( أَمْتاً) ناهمواری و پستی و بلندی و کجی و انحراف ظاهری است . پس این دو کلمه به یک معنا نیستند بلکه هر یک به یک مرتبه ای از انحراف و کجی اشاره دارد .
* وَ قَد افتَتَحَ «تَعالى» اَلکَلامَ فِی السُّورَةِ بِالثَّناءِ عَلى نَفسِهِ بِما نَزَّلَ عَلى عَبدِهِ قُرآناََ لا اِنحِرافَ فِیهِ عَنِ الحَقِّ بِوَجهِِ وَ هُوَ قَیِّمُُ عَلى مَصالِحِ عِبادِه ِ فِی حَیاتِهِمُ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ فَلَهُ کُلُّ الحَمدِ فِیما یَتَرَتَّبُ عَلى نُزُولِهِ مِنَ الخَیراتِ وَ البَرَکاتِ مِن یَومِِ نَزَلَ إلى یَومِ القِیامَةِ فَلا یَنبَغی أَن یَرتابَ الباحِثُ النّاقِدُ أَنَّ ما فِی المُجتَمَعِ البَشَری مِنَ الصَّلاحِ وَ السَّدادِ مِن بَرَکاتِ ما بَثَّهُ الأَنبِیاءُ الکِرامُ مِنَ الدَّعوَةِ إِلَى القَولِ الحَقِّ وَ الخُلقِ الحَسَنِ وَ العَمَلِ الصّالِحِ وَ أَنَّ ما یَمتازُ بِهِ عَصرُ القُرآنِ فِی قُرُونِهِ الأَربَعَةِ عَشَرَ عَمّا تَقَدَّمَهُ مِنَ الأَعصارِ : مِن رَقِیِّ المُجتَمَعِ البَشَری وَ تَقَدُّمِهِ فِی عِلمِِ نافِعِِ أو عَمَلِِ صالِحِِ ، لِلقُرآنِ فِیهِ أَثَرُهُ الخاصُّ وَ لِلدَّعوَةِ النَّبَوِیَّةِ فِیهِ أَیادیهَا الجَمیلَةِ (اَلجَلیلَةِ) فَلِلّهِ فِی ذلِکَ الحَمدُ کُلُّهُ. وَ مِن هُنا یَظهَرُ أَنَّ قَولَ بَعضِهِم فِی تَفسیرِ الآیَةِ : یَعنِی : قُولُوا : اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ ... «إلَخ» لَیسَ عَلى ما یَنبَغِی.
خداوند مُتعال در این سوره کلامش را با ثناء و ستایش و سپاسِ خود افتتاح و آغاز فرموده است و بدین گونه خود را ستوده که: قرآنى بر بنده اش نازل کرده که هیچ انحرافى از حق در آن نیست و آن کتاب ، قَیِّم و بپادارنده مصالحِ بندگانش در زندگى دنیا و آخرت است (و از عهده این کار به خوبى برمى آید) ، همه حمدها در رابطه با خیرات و برکاتی که از نزول قرآن از روز نزول تا روز قیامت ناشی می شود و بر آن مترتب می گردد برای خداوند است . پس سزاوار نیست که هیچ پژوهشگر و اهل بحث و اهل تحقیقی تردید کند در اینکه: آنچه از صلاح و سَداد و درستی که در جوامع بشرى به چشم مى خورد مانند دعوت به قول حق (عقیده و گفتار درست) و خُلق نیکو و عمل صالح و غیره همه از برکات انبیاى کِرام است که در بین مردم منتشر کرده اند و تخمى است که آنان با دعوت خود به سوى حق و حُسن خُلق و عمل صالح افشانده اند، و اینکه قرآن کریم در چهارده قرنى که از نزولش مى گذرد یعنی (در عصر قرآن) ، امتیازش این است که تمدنى به بشر داده و ارتقاء و پیشرفتی بخشیده و علم نافع و عمل صالحى در بشر به وجود آورده است که مخصوص خود آن است و این کتاب آسمانی در عصر قرآن در طول چهارده قرن از نزولش ، اثرِ خاصّ و نقشِ ویژه ای در این امور داشته است و نیز برای دعوت نَبَوى در این امور یادشده در قالب قرآن کریم ، مِنّت های جمیل و بزرگی بر بشریت و انسان ها تا روز قیامت است، پس همه حمدها در رابطه با خیرات و برکاتی که از نزول قرآن از روز نزول تا روز قیامت ناشی می شود ، براى خدا است. و با این بیان روشن مى شود اینکه بعضى از مفسرین در تفسیرِ این آیه(آیه 1) می گویند که مراد از آیه این است که این جمله را بگویید : (اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ ... ) این گفته و قولشان ، صحیح و شایسته نمی باشد..... ادامه دارد....
تفسیر سوره کهف بر اساسِ« متنِ عربی کتابِ اَلمیزان جلد 13.علامه طباطبایی»
با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
************************************************
*تفسیرسوره کهف براساسِ«متنِ عربی کتابِ اَلمیزان جلد13.علامه طباطبایی+با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+سایت حکیم عسکری گیلانی لشت نشایی+کلیک کنید
***نسیم معرفت***
فرازهایی از فرمایشات امام خمینی (ره)
ماه محرم و صفر ، ماه زنده ماندن و زنده نگهداشتن اسلام
ماه محرم و صفر، ماه برکات اسلامی است و ماه زنده ماندن اسلام است.(1) ما هر چه داریم، از این محرم است و از این مجالس. مجالس تبلیغ ما هم از مُحرّم است، از این شهادت سیدالشهدا(عَلَیهِِ السَّلامُ) است.(2) محرم و صفر است که اسلام را نگه داشته است، فداکاری سیدالشهدا (عَلَیهِِ السَّلامُ) است که اسلام را برای ما زنده نگه داشته است. ماه محرم و صفر را باید به ذکر مصائب اهل بیت (عَلَیهِِمُ السَّلامُ) زنده نگه داریم که با ذکر مصائب اهل بیت (عَلَیهِِمُ السَّلامُ)، این مذهب تا حالا زنده مانده است.(3)
رمز بقای مذهب شیعه
باید ببینیم رمز بقای این مذهب و (رمز) بقای ممالک اسلامی (و) ممالک شیعی چه بوده است. ما باید آن رمز را حفظ بکنیم. یکی از رمزهای بزرگی که بالاترین رمز است، قضیه سیدالشهدا (عَلَیهِِ السَّلامُ) است. سیدالشهدا (عَلَیهِِ السَّلامُ) مذهب را بیمه کرد؛ با عمل خودش، اسلام را بیمه کرد. (این که) ائمه (عَلَیهِِمُ السَّلامُ) این قدر اصرار کردند به این که مجمع داشته باشید، گریه (و) نُدبه بکنید، برای این (بود) که این ، کِیانِ مذهب ما را حفظ می کند.(4)
«کُلُّ یَومِِ عاشُورا وَ کُلُّ اَرضِِ کَربَلا»
«کُلُّ یَومِِ عاشُورا وَ کُلُّ اَرضِِ کَربَلا» یک کلمه بزرگی است. کربلا چه کرد؟ ارض کربلا در روز عاشورا چه نقشی را بازی کرد؟ همه زمین ها باید این طور باشند. نقش کربلا این بود که سیدالشهدا (ع) با چند نفر جنگ کرد، عدد معدودی به کربلا آمدند و ایستادند در مقابل ظلم یزید و در مقابل دولت جبار، در مقابل امپراتور زمان ایستادند و فداکاری کردند و کشته شدند، لکن ظلم را قبول نکردند و یزید را شکست دادند. همه جا باید این طور باشد و همه روز هم باید این طور باشد، همه روز باید ملت ما این معنا را داشته باشد که امروز روز عاشورا است و ما باید در مقابل ظلم بایستیم و همین جا هم کربلا است و باید نقش کربلا را پیاده کنیم.(5)
بالاترین جنبه مجالس ابی عبدالله(ع)
جنبه سیاسی این مجالس، بالاتر از همه جنبه های دیگر است، بی خود بعضی از ائمه ما (علیهم السلام) نمی فرمایند که برای من در منابر روضه بخوانید، بی خود ائمه ما (علیهم السلام) نمی گویند که هر کس بگرید یا بگریاند یا صورت گریه کردن به خودش بگیرد، اجرش فلان و فلان است. مسأله، مسأله گریه نیست، مسأله، مسأله تباکی نیست، مسأله، مسأله سیاسی است که ائمه ما (علیهم السلام) با همان دید الهی که داشتند، می خواستند که این ملت ها را از راه های مختلف با هم بسیج و یکپارچه کنند تا آسیب پذیر نباشند.(6)
«کل یوم عاشورا»؛ سرمشقی برای امت اسلامی
دستور آموزنده «کُلُّ یَومٍ عاشُورا وَ کُلُّ أَرضٍ کَربَلاء» باید سرمشق امت اسلامی باشد. قیام همگانی در هر روز و در هر سرزمین، عاشورا قیام عدالت خواهان، با عددی قلیل و ایمانی و عشقی بزرگ، در مقابل ستمگران کاخ نشین و مستکبران غارتگر بود و دستور آن است که این برنامه، سرلوحه زندگی است در هر روز و در هر سرزمین.(7) .
1) صحیفه امام، ج 15، ص 330
2) صحیفه امام، ج 17، ص 58
3) صحیفه امام، ج 15، ص 330
4) صحیفه امام، ج 10، ص 216
5) صحیفه امام، ج 10، صص 122 - 123
6) صحیفه امام، ج 13، ص 323
7) صحیفه امام، ج 9، ص445 .
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1393/08/02/538475/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D8%B1%D9%87-%D9%87%D8%B1-%DA%86%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%AD%D8%B1%D9%85-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%85
به نام خدا
** آیاورودسپاه به مسائل اقتصادی وسیاسی برخلاف نظرامام خمینی نیست؟
سؤال : سلام علیکم . آیا ورود سپاه به مسائل اقتصادی و سیاسی برخلاف نظر حضرت امام خمینی نیست ؟
پاسخ :
علیکم السلام . به محضر شریف تون عارِضم که حضرت امام خمینی«ر.ه» هرگز نظامیان (ارتش و سپاه و بسیج و...) را از فعالیت ها و خدمات اقتصادی و به تعبیر صحیح تر از « فعالیت های عمرانی» که منافع آن به ملت و کشور و نظام اسلامی عائد شود ، نهی و منع نفرموده است . آری اگر نظامیان(ارتش و سپاه و...) در فعالیت های اقتصادی ، منحصرا برای منافع مالی و اقتصادی و ثروت اندوزی خود کار کنند و خدمتی از این طریق به ملت و کشور نداشته باشند در این صورت ، فعالیت ها و کارهای اقتصادی آنها برخلاف منویات و نظرات امام خواهد بود . ارتش و سپاه پاسداران از زمان حضرت امام تا کنون فعالیت های اقتصادی و ثروت اندوزی که منحصرا برای خود آنها باشد نداشته و ندارند و نمی توانند داشته باشند. قرار گاه سازندگی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که مورد حمایت مقام معظم رهبری حضرت آیت الله امام خامنه ای است و از جانب دشمنان انقلاب و اسلام مورد هجمه و تخریب قرار داشته و دارد و مورد توجه زیاد در داخل و خارج است و فعالیت های چشمگیری در عرصه های مختلف به نفع کشور و مردم و نظام داشته و دارد ، هیچ یک از کارها و اقداماتشان برخلاف اصول و ضوابط نبوده و نیست و نخواهد بود . . سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در واقع ، نهادی نظامی ، فرهنگی ، عُمرانی می باشد که در شرح وظایف خود ذاتا هیچ گونه نقش اقتصادی که منحصرا برای خودش باشد ندارد و در اساسنامه تشکیل سپاه پاسداران در «ماده 10 - چنین آمده است : [ ... مشارکت در عملیات امدادی به هنگام بروز بلایا و حوادث و انجام خدمات امدادی، آموزشی، تولیدی و جهاد سازندگی به درخواست دولت و با رعایت کامل موازین عدل اسلامی در زمان صلح در حدی که به تشخیص شورای عالی سپاه، آمادگی رزمی لازم را برای انجام مأموریتهایخود از دست ندهد. ] در واقع اقدامات عمرانی و سازندگی و امدادی و آموزشی و ... در راستای وظایف سازمانی سپاه پاسدران انقلاب اسلامی جهت خدمت به انقلاب و کشور و مردم انجام می پذیرد نه اینکه اقدامات انتفاعی برای این نهاد مقدس باشد . روی این جهت چنین اقداماتی را نمی توا ن عنوان فعالیت اقتصادی برای سپاه تلقی کرد .بعلاوه طبق اصل 147 قانون اساسی ، نظامیان ، مُجاز به ورود در عرصه های عمرانی و اقتصادی برای خدمت کردن به ملت و نظام و کشور هستند. در اصل صدو چهل و هفت قانون اساسی چنین آمده است : [ دولت باید در زمان صلح از افراد و تجهیزات فنی ارتش در کارهای امدادی، آموزشی، تولیدی، و جهاد سازندگی، با رعایت کامل موازین عدل اسلامی استفاده کند در حدی که به آمادگی رزمی آسیبی وارد نیاید.] عنوان ارتش در این اصل مذکور به معنای این نیست که اقدامات مورد اشاره در این اصل فقط برای ارتش باشد و شامل سپاه و بسیج نشود .پس توجه داشته باشید که دست خیانتی در کار است که سخنان امام خمینی را تحریف کنند و نظامیان و سپاه و ارتش و بسیج را تخریب نمایند .
و اما راجع به ورود سپاه در عرصه های سیاسی باید عرض کنم که اگر ماهیت تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را بدانیم هرگز نمی توانیم بگوییم که سپاه در سیاست دخالت نکند و هرگز نمی توانیم به امام راحل نسبت بدهیم که امام ، سپاه را از ورود به سیاست منع کرده باشد!! اصلا این تناقض آشکار است !!! مگر می شود نهادی که ماهیتش بر سیاست حسینی و انقلابی و تقابل ایدؤلوژیکی و اعتقادی صددرصدی با استکبار جهانی و دشمنان انقلاب است ، آن را از ورود در سیاست منع کنیم ؟!!ً آری حضرت امام خمینی ، نظامیان اعمّ از ارتش و سپاه و بسیج و ... را از بازی های سیاسی و ورود در احزاب و گروه های سیاسی منع فرموده است اما این چه ربطی دارد به اینکه سپاه وارد سیاست نشود!! دشمنان داخلی و خارجی چنین القاءات شیطانی و تخریبی را در بین مردم رواج داده و می دهد تا راه برای نفوذ اجانب و استکبار باز شود ... زهی خیال باطل ... سپاه براساس ماهیت تشکیلاتی خود باید در سیاست ورود کند و این ، عینِ منویات امام عزیز است و به فرمایش مرحوم آیت الله شهید مدرس سیاست عین دیانت ماست... و حضرت امام خمینی پیوسته مردم را به هوشیاری و حضور در صحنه و مراقبت نسبت به هجمه دشمنان سفارش می کرد و از سیاستی که منشعب از اسلام و قرآن و ایمان است حمایت می نمود و با عبارات گوناگون مردم را به سیاست دعوت می کرد. : [ و اللَّه اسلام تمامش سیاست است».(صحیفه امام ج1 ص 270)- « اسلام دین سیاست است قبل از اینکه دین معنویات باشد».(صحیفه امام ج6 ص467) -« مسئله دخالت در سیاست در رأس تعلیمات انبیاست».(صحیفه امام ج15 ص 213) ]
اگر سپاه در سیاست ورود نکند( البته سیاستی که منطبق بر اسلام و انقلاب و عاشوراء باشدنه سیاسی کاری و سیاسی بازی و دَغَل کاری و شیطنت) در این صورت باید جای سؤال و اشکال باشد که این رویه یعنی عدم ورود سپاه به سیاست ، برخلاف راه و مشی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران است . امام راحل از ورود نظامیان (ارتش و سپاه و...) در بازی های سیاسی و شرکت آنها در داخل احزاب و گروه های سیاسی منع می فرمود نه از سیاستی که سرچشمه در اسلام و قرآن و عاشوراء دارد و گرنه نمی فرمود که : و اللَّه اسلام تمامش سیاست است».(صحیفه امام ج1 ص 270) . امام خمینی در باره نظامیان(اعم از ارتش و سپاه و ...) چنین فرمود : [« قواى مسلح از هر قشرى که هستند، در حالى که باید داراى دید سیاسى باشند و هرگز کورکورانه عمل نکنند، نباید در امورى که سیاست بازان در آن دخالت دارند داخل شوند»..( صحیفه امام ج14 ص 71) ]
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
17 تیر 1397 ه.ش
به نام خدا
** خوشاآن عاشق شیدایی قرآن +نسیم ادب
دلی کز نور قرآن اهتدا گیرد
شودآباد و راه مصطفی گیرد
خوشاآن عاشق شیدایی قرآن
که با قرآن هدایت از خدا گیرد
خوشاآن عاشق شیدایی قرآن
کزآیات شفابخشش شفا گیرد
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
*گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست.
مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای
*شادی ارواح شهداء و روح بلند حضرت امام خمینی «ره» و روح شهید ابراهیم هادی
** لطافت روحی شهید ابراهیم هادی تهرانی
قبل از انقلاب با ابراهیم به جایی می رفتیم . حوالی میدان خراسان از داخل پیاده رو با سرعت در حال حرکت بودیم ، یکباره ابراهیم سرعتش را کم کرد! برگشتم عقب و گفتم : چی شده، مگه عجله نداشتی ؟ همینطور که آرام حرکت میکرد ، به جلوی من اشاره کرد و گفت: یه خورده یواش بریم تا از این آقا جلو نزنیم ! . من برگشتم به سمتی که ابراهیم اشاره کرد. یک نفر کمی جلوتر از ما در حال حرکت بود که به خاطر معلولیت ، پایش را روی زمین می کشید و آرام راه میرفت .
** ... منطقه فکه علاوه بر آنکه محل شهید شدن تعداد قابل توجهی از رزمندگان ایرانی است، شاهد به شهادت رسیدن سه فرمانده بزرگ جنگ «ابراهیم هادی، حسن باقری و مجید بقایی» نیز بود...
***نسیم معرفت***
چون خدا خواهد که پرده کس درد
میلش اندر طعنه پاکان برد
ور خدا خواهد که پوشد عیب کس
کَم زند در عیب معیوبان نَفَس
چون خدا خواهد کهمان یاری کند
میل ما را جانب زاری کند
ای خنک چشمی که آن گریان اوست
وی همایون دل که آن بریان اوست
آخر هر گریه آخر خندهایست
مَرد آخر بین مُبارک بندهایست
هر کجا آب روان سبزه بود
هر کجا اشکی روان رحمت شود
باش چون دُولابِ نالان چشم تر
تا ز صَحن جانت بر روید خَضَر
اشک خواهی رَحم کن بر اشکبار
رَحم خواهی بر ضعیفان رحم آر
شعر : از جلال الدین محمد بلخی مولوی رومی
محتوای شعر تقریبا روشن است
پیام های این شعر به قرار زیر است :
1- اگر خدواند بخواهد کسی را رسوا کند نشانه اش آن است که چنین شخصی با پاکان و اولیاء الله در می اُفتد که موجب خشم خداوند می شود . البته خداوند ابتداء کسی را به جهت خطاها و گناهان و معاصی و زشتی ها رسوا نمی کند بلکه همه گنهکاران را دعوت به توبه و اِنابه می نماید اما اگر کسی خیلی بی حیایی در محضر پروردگار نماید ممکن است عواقب سختی داشته باشد .
2- اگر خدا بخواهد از کسی عیب پوشی کند نشانه اش آن است که چنین شخصی دنبال عیوب دیگران نمی رود و در پی اصلاح خویشتن است .
3- یاری و کمک خداوند نسبت به ما آن است که حال دعا و نیایش و تَضرُّع و زاری و گریه داشته باشیم و به عبارت دیگر دل ما رقیق و نرم و لَیِّن باشد نه غلیظ و سِفت و سخت و قَسیُّ القلب .
4- خوشا چشمی که به سبب عشق الهی و یا به جهت خوف و ترس از مقام پروردگار ، گریان و اشکبار است و خوشا دلی که به عشق الهی سوزان و بریان است .
5- اگر به درگاه الهی عمری گریه و زاری کردیم نتیجه و آثار آن را در همین دنیا و در عالَم برزخ و فردای قیامت خواهیم دید و خداوند پاداش نیکی به فراخور حالِ ما خواهد داد .
6- هرجا آب باشد سر سبزی و طراوت و آبادانی است و هر جا اشکی از عشق و یا خوف الهی جاری باشد سبب نزول رحمت الهی است .
7- همچون دولاب و چرخ آبکَشی که مدام خیس و تَر است و باعث آب دهی و سرسبزی و طراوت زمین های اطراف است ، چشمانِ خیس و اشکبار داشته باش تا از صَحن و صفحه روح و جانت سرسبزی بروید و طراوت و شادابی معنوی داشته باشی .
8- اگر چشمِ اشکبار و دل نرم می خواهی بر چشمانِ اشکبارِ دلشکستگان رَحم کن و اگر در پی رحمت و عنایت الهی هستی بر بیچارگان و ضُعَفاء رَحم و تَرَحُّم نما .
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
دوم خرداد 1397 ه.ش
** آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
ما مردمانی آزموده به جنگ و شهادتیم
ما را به تهدید و جنگ آزمودن خطاست
*شعر از سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
** چگونگی شهادت(شهید سیدعلی سعادت میرقدیم لاهیجی)
بعداز عملیات محمد رسول الله (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) در منطقه عمومی نوسود_پاوه ، به جهت اینکه تسلیحات وتجهیزات دشمن بعثی زیاد بود وگلوله های توپ وتانگ و… مثل باران می بارید وادامه عملیات برای رزمندگان ما در آن منطقه ، دشوارشده بود، دستور عقب نشینی ازطرف فرمانده عملیات یعنی شهید ربیعی داده شد وبه هنگام عقب نشینی نیروهای رزمنده از منطقه عملیاتی ، بعضی از مجروحین روی زمین افتاده بودند و فریاد وناله می کردند. شهید سید علی سعادت که یک رزمنده توانمند وشجاعی بود وبه صورت امدادی در این عملیات کار می کرد علیرغم اینکه گلوله ها همچون باران می بارید ودیگران هم اورا از امداد گری در این موقعیت نهی می کردند ولی بااین حال طاقت نیاورد که صدا وشیون وناله مجروحین به زمین افتاده را ببیند وبشنود وکمکی نکند لذا با شهامت وشجاعت قابل تحسین موفق شد که چندین نفر از مجروحین را نجات دهد . یکی از دوستان و هم رزمانش به نام آقای رمضان محرابی که از راه دور نظاره گر کارش بود می گفت: تیر وگلوله وخمپاره از هرطرف می بارید وکسی نمی توانست برای نجات مجروحین کاری انجام دهد ولی این شهید عزیز بااین وجود رفت که مجروحین را نجات دهد ووقتی که او(شهید سید علی) یکی از مجروحین را روی دوش خود گرفت وکمی حرکت کرد ، خمپاره ای در نزدیکی هایش اصابت کرد ویکی از ترکش های خمپاره به پهلوی راستش برخورد می کند وبه زمین می افتد ولی باز دوباره بلند می شود وبا اراده مستحکم مجروح را به دوش می گیرد وهمینکه کمی حرکت می کند یکی دیگر از تکه های خمپاره به ناحیه گردن وگلوی ایشان اصابت می کند وبه روی زمین می افتد . هم رزمش می گوید که ما از راه دور می دیدیم که این شهید عزیز مثل مرغی که سرش را بریده باشند دست وپا می زد تا اینکه جان به جان آفرین تسلیم کرد ودر حالی شهید شد که دست راستش روی سینه اش قرار داشت ولب ها وچشم هاش باز بود. بعداز شهادتش اورا به بیمارستان قدس پاوه منتقل کردند و دکتر محمدی که پزشک عمومی بود با حضور یکی از دوستان وهم رزمان شهید سید علی به نام آقای رمضان محرابی ، گواهی شهادتش را صادر نمود.
روایت کننده : استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی از اساتید سطح عالی حوزه علمیه قم و برادر شهید سیدعلی سعادت میرقدیم
* دوم اردیبهشت 1397 .
** قهرمان من: شهید سید علی سعادت میرقدیم لاهیجی+سایت هشت هزار قهرمان گیلان
** قهرمان من: شهید سید علی سعادت میرقدیم لاهیجی+سایت هشت هزار قهرمان گیلان
http://8000ghahraman.ir/%D9%82%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%86-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%B3%DB%8C%D8%AF-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B3%D8%B9%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D9%82%D8%AF%DB%8C%D9%85/
**مارا به تهدیدو جنگ آزمودن خطاست+نسیم ادب+کلیک
***نسیم معرفت***
به نام خدا
هر کس که با حسین و در مسیر کربلاست
آماده پذیرشِ هر سختی و بلاست
جان می دهد سر میدهد در راه دین حق
باکی ندارد از عَدو چون عاشق خداست
ما مردمانی آزموده به جنگ و شهادتیم
ما را به تهدید و جنگ آزمودن خطاست
**شعراز آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
*************************************************
**مارا به تهدیدو جنگ آزمودن خطاست+نسیم ادب+کلیک
**مارا به تهدیدو جنگ آزمودن خطاست+نسیم ادب+کلیک
**مارا به تهدیدو جنگ آزمودن خطاست+نسیم ادب+کلیک
***نسیم معرفت***
** خاطره ای عجیب از شجاعت شهید نواب صفوی +حجت الاسلام غلامرضافیروزیان +نسیم معرفت
من نواب صفوی هستم!
روایتی جالب و منشر نشده از شجاعت شهید نواب صفوی در برخورد با شاه
گفت:«من نواب صفوی هستم .» صدای آن طرف آرام شد گفت : « اعلیحضرت تشریف ندارند» نواب گفت : به او بگو این فیلم (که اسمش را جلوی سینما خوانده بود) اگر تعطیل نشود هرچه دیدید ازچشم خودتان خواهید دید و سپس گوشی را گذاشت. فردای آن روز، روزنامهها نوشتند فلان فیلم به دستور دولت تعطیل شد و چون علت را نمیدانستند بعضی روزنامهها هم از این تعطیلی انتقاد کردند
سرویس تاریخ و اندیشه صاحب نیوز: حجت الاسلام غلامرضا فیروزیان از منبریهای مشهور و مبارز اصفهانی است که خاطرات جالب و شنیدنی از سالها فعالیت تبلیغی خود دارد. خاطراتی که قسمتی از آن در «کتاب گفتارهای ارزنده» جمعآوری شده صاحب نیوز در بررسی وقایع تاریخی و معرفی شخصیتهای چهره ایران و جهان شما را به خواندن خاطره جالب ایشان از یکی از مشهورترین مبارزان تاریخ معاصر دعوت می کند:
مرحوم شهید نواب صفوی، رهبر فدائیان اسلام، قبل از شهادت بارها چندین بارگرفتار زندان و شکنجه عُمّال پهلوی شده بود. یکبار که تحت تعقیب شدید بود، او را در یکی از خیابانهای تهران دیدم وگفتم: چگونه درحالیکه از روی عکسهای منتشره از شما در روزنامهها همه و به خصوص مأمورین شما را میشناسند آزادانه آن هم در خیابان شلوغ میگردید؟ گفت: مأمورین باور نمیکنند کسی که تحت تعقیب است در خیابانها و معابر عمومی ظاهر شود.
آن روز همین طور که مشغول راه رفتن بودیم ، به یک سینما رسیدیم. عکس زن نیمه برهنهی که بازیگر فیلم بود در تابلویی بزرگ جهت تبلیغ فیلم جلوی سینما دیده میشد. نواب صفوی از دیدن آن عکس بسیار عصبانی شد و درهمان حال وارد مغازهای شد، سلام کرد و گفت: اجازه میدهید تلفن کنم؟ صاحب مغازه که گویا نواب را میشناخت، به او اجازه داد. نواب شمارهای را گرفت و با کمال عصبانیت گفت:«پسره هست؟» من تعجب کردم که «پسره» کیست. نگو مقصودش “شاه” است و شماره دربار را گرفته است.
صدای ضعیف ولی خشنی شنیدم که میگفت :« پسره کیه؟» نواب گفت: محمد رضا را میگم، همان کسی که بهش میگین شاه!. همان صدا با خشونت و تندی بیشتری گفت: شما کی هستید ؟ گفت:«من نواب صفوی هستم .» صدای آن طرف آرام شد گفت : « اعلیحضرت تشریف ندارند» نواب گفت : به او بگو این فیلم (که اسمش را جلوی سینما خوانده بود) اگر تعطیل نشود هرچه دیدید ازچشم خودتان خواهید دید و سپس گوشی را گذاشت. فردای آن روز، روزنامهها نوشتند فلان فیلم به دستور دولت تعطیل شد و چون علت را نمیدانستند بعضی روزنامهها هم از این تعطیلی انتقاد کردند.
منبع : کتاب گفتارهای ارزنده – خاطرات حجت الاسلام غلامرضا فیروزیان –ص 76 نشر بعثت
http://sahebnews.ir/31770/%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%8A%D8%AA%D9%8A-%D8%AC%D8%A7
** خاطره ای عجیب از شجاعت شهید نواب صفوی +حجت الاسلام غلامرضافیروزیان +نسیم معرفت
** خاطره ای عجیب از شجاعت شهید نواب صفوی +حجت الاسلام غلامرضافیروزیان +نسیم معرفت
.: Weblog Themes By Pichak :.