شرح حال شهید سید علی سعادت میرقدیم لاهیجانی+کلیک کنید
جای آزادگان اگر جویی
نظری کن به کربلای حسین ع
پیش دشمن نمی شود تسلیم
هرکه دارد به دل ولای حسین
سر به بیگانه نسپرد هرگز
هرکه را دل شد آشنای حسین
بانگ آزادگی هنوز به گوش
می رسد در جهان زنای حسین
پای بگذار جای پای حسین
گر که داری به سر هوای حسین
*******************************
در ره دین خدا تقدیم جان باید نمود
جان فشانی بهر حق در هرزمان باید نمود
گراساس دین شود در معرض خوف وخطر
پایمردی تا شهادت را عیان باید نمود
با شهادت آبیاری گشت دین حق مدام
جام شیرین شهادت نوش جان باید نمود
پرچم عشق وشهادت تا ابد هست برقرار
در ره قرآن فدا پیر وجوان باید نمود
هرشهیدی با شهادت برتودارد این پیام
دین وقرآن منتشر اندر جهان باید نمود
* شعر از سید اصغر سعادت میرقدیم
مقدمه
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری قائد عظیم الشأن حضرت امام خمینی ره وبریده شدن دست اجانب واستعمارگران ودر رأس آنها آمریکای مستکبر وبرچیده شدن بساط چپاول ویغماگری شان از سرزمین ایران که دارای موقعیت خاص جغرافیایی ازجهت دریا وخشکی در منطقه و سرشار از منابع عظیم نفت وگاز و...می باشد ، دشمنان انقلاب واسلام برای نابودی ویا جلوگیری از رشد وگسترش وصدور انقلاب ونظام اسلامی دست به توطئه های گوناگون زدند وبرای تحقق نقشه های شوم خود از عوامل وسرسپردگان داخلی وخارجی بهره می جستند. یکی از اقدامات کینه توزانه وخطرناک آنها ، تحریک رژیم پلید حزب بعث عراق وتجهیز او برای جنگ با نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران بود. آنان با شناختی که از ماهیت پلید ومنحوس حزب بعث عراق بخصوص چهره خشن وخون آشام صدام تکریتی داشتند ونیز به گمان اینکه نظام نوپای ایران هنوز از تثبیت واستحکام لازم ودرستی برخوردار نیست ، رژیم سفّاک وخونریز عراق را وادار به جنگ با ایران اسلامی کردند واین جنگ نابرابر وناجوانمردانه که اکثر کشورهای غربی وشرقی پشتیبانی سیاسی ونظامی ومالی از صدام می نمودند به مدت هشت سال به کشور عزیز ایران تحمیل شد وصدها هزار شهید ومجروح وجانباز حاصل تلخ این جنگ ویرانگر بوده است واگر امداد های الهی وهدایت های بسیار تعیین کننده ونقش آفرین حضرت امام خمینی ورشادت ها وفداکاری ها وجانبازی های ملت غیور ایران بویژه جوانان فداکار ونیروهای ایثارگر وقدرتمند سپاهی وبسیجیان جان برکف وارتشیان دلاور وآماده به خدمت نبود هرآینه فاتحه انقلاب خوانده می شد. نیروهای متجاوز رژیم بعث عراق و صدامیان گرگ صفت با غرور وسرمستی با تکیه برپیشرفته ترین تجهیزات وتسلیحاتی که اربابان غربی وشرقی به صدام بخشیده بودند ، بخش زیادی از سرزمین ومیهن عزیز ما را در جنوب وغرب کشور به تصرف درآوردند وبه هرجا که می رسیدند جز قتل عام وکشتار و ویرانی کاری نداشتند. با همه سختی ها وناگواری ها وتحریم های ظالمانه وهمه جانبه ای که بر ایران ونظام جمهوری اسلامی واردکردند با این وجود آنچنان ضربه شصت وشکست مفتضحانه ای خوردند که برای همیشه در تاریخ ثبت شده است. آری بعد از هشت سال مقاومت ودفاع مقدس ازکشور ونظام اسلامی ، ملت ما با سرافرازی از این امتحان بزرگ وفتنه خطرناک خلاصی پیداکرد و اعجاب وشگفتی همه جهانیان را برانگیختند ودر استقامت وپایداری وشجاعت وایثار وفداکاری و... شهره آفاق شدند و رژیم مفلوک عراق وحامیان غربی وشرقی وعربی او سرافکنده وخوار وذلیل گشتند . فاعتبروا یا اولی الأبصار
به حول وقوه الهی در سفر تبلیغی که در دهه محرم الحرام 1382 ه ش برابر با 1424 ه ق که به استان کرمانشاه داشتم در روستای دِه سلیمان(شاه سلیمان) از توابع وروستاهای شهر سُنقُر در منزل آقای حسینعلی بنی بیات برادر شهید حبیب الله بنی بیات ، توفیقی نصیب اینجانب شد وتوانستم زندگینامه برادرم شهید سید علی سعادت میرقدیم را به رشته تحریر درآورم. این شهید عزیز ، حق زیادی نسبت به بنده داشته ودارد وهمیشه دغدغه خاطرم بود که فرصتی وتوفیقی دست دهد تا شرح حال اورا به رشته نوشتار درآورم وخدا را شاکرم که در ایام عزاداری وسوگواری سالار شهیدان حضرت حسین بن علی علیهما السلام این توفیق شامل حالم شد. امید وارم که این کار راهی جهت آشنایی وشناخت مردم بویژه اهالی روستای سادات محله لاهیجان بخصوص اقوام وخویشان ، به مقام شامخ این شهید بزرگوار باشد واز خداوند مسئلت دارم که این خدمت ناچیز را ذخیره ای برای آخرتم قرار دهد.
{کرمانشاه _سُنقُر _ روستای ده سلیمان(شاه سلیمان) _ منزل آقای حسینعلی بنی بیات برادر شهید حبیب الله بنی بیات)
8/ 12/ 1382
سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی
تولد وتحصیل
شهید سید علی سعادت میرقدیم در هفتم اردیبهشت سال 1344 ه ش در روستای سادات محله از توابع شهرستان لاهیجان دریک خانواده مذهبی پا به عرصه گیتی نهاد. نام پدرش سید یوسف ونام مادرش هاجر رمضانی است . مرحوم سید یوسف سعادت دارای شش پسر وسه دختر بود که شهید سید علی سعادت سومین فرزند از ذکور(پسران) محسوب می شود.. ودوره تحصیلات ابتدایی تا کلاس چهارم را در سادات محله وکلاس پنجم را در روستای همجوار یعنی آهندان به پایان رسانید وبعد از آن دوره راهنمایی را در شهرستان لاهیجان که در چند کیلومتری سادات محله واقع است در مدرسه راهنمایی شهید مفتح معروف به مدرسه پیش ساخته( که می گفتند آلمانی ها آن را ساخته بودند) طی نمود ودر حین اشتغال به کلاس دوم نظری رشته تجربی در دبیرستان سهروردی که جنب مدرسه شهید مفتح بود(در سال تحصیلی 61_60) ، روانه جبهه نبرد با متجاوزین رژیم بعث عراق شد.
تدیّن ودینداری
اودر خانواده ای نَشو ونما کرد که از نظر تدیّن وآداب اسلامی مورد توجه اهالی محل وروستاهای مجاور ونقاط دیگربود ودوتا از برادرانش سالهاست که در سِلک سلسله جلیله روحانیت قرار دارند.
پدرش مرحوم سید یوسف وجدش مرحوم سید ابراهیم دارای وجاهت ومنزلت خاصی بین مردم بودند وبه جهت سیادت وصداقت وصفای درونی وخصال پسندیده ای که مردم در آنها می دیدند ، اکرام واحترامشان می کردند. پدرش مرحوم سید یوسف با داشتن تحصیلات قدیم (درحد ششم ابتدایی) سال ها در سنگر آموزش قرآن کریم ، به مردم قرآن تعلیم داد وبسیاری از دعاها واشعارزیادی از حافظ وباباطاهر وخواجه عبدالله انصاری را حفظ بود وبوِیژه بعد از نمازها با صدای دلنشین می خواندند وسال های زیادی ما شاهد نماز شب ومناجات های او در دل شب بودیم. شهید سید علی سعادت چون در یک چنین خانواده ای پرورش یافته بود حتی قبل از ایام بلوغ ِشرعی اهل نماز وبرنامه های دینی بوده وبعد از بلوغ نیز راسخ تر از گذشته به وظایف شرعی ودینی خود می پرداخت.
خصوصیات اخلاقی
شهید سیدعلی سعادت با داشتن روحیه شاداب بسیجی، با عموم افراد بویژه پدرومادر وآشنایان و خویشاوندان ودوستان ، برخورد ومعاشرت نیکویی داشت. او نسبت به خانواده های محروم ومستمند بسیار دلسوز بود ودرحدامکان به آنها کمک می کرد. در خدمت کردن واکرام واحترام به والدین اهتمام داشت و کمک کار خوبی برای آنها بود.
قدرت بدنی وجسمانی شهید سید علی
اواز نظر قدرت بدنی وجسمانی بسیار قوی بود وبا داشتن سلامت جسمی ، دوره کاراته را تا مراحل نهایی طی کرده وموفق به اخذ کمربند مشکی شده بود. شهید سید علی سعادت با اینکه یک رزمی کار وکاراته کار موفقی بود با این حال انسانی متواضع وفروتن بود واز قدرت بدنی خود سوءاستفاده نمی کرد.
ورود به بسیج مستضعفین لاهیجان
شهید سید علی سعادت در تاریخ 1/ 1/ 1358 جذب بسیج مستضعفین شهرستان لاهیجان شد وتقریبا دوسال وهفت ماه وپانزده روز در بسیج خدمت کرد واز آنجا که درسال های اول انقلاب متأسفانه کم وبیش در همه جای کشور ایران گروه های مخالف ومعاند وجودداشته ، دراستان گیلان بویژه در شهرستان لاهیجان وسیاهکل نیز گروه های کمونیستی وفدایی خلق وحزب توده وعناصر منحرف دیگر فعالیت های زیادی داشتند که با هوشیاری وفداکاری مردم منطقه بخصوص بسیجیان ونیروهای سپاهی ورشادت های سردارگیلان شهید حاج ابوالحسن کریمی قلع وقمع شدند. در این دوران پرآشوب ، شهید سید علی سعادت در میدان های مبارزه با این گروه های انحرافی حضور چشمگیری داشته ودر چند نوبت مورد ضرب وشتم ِ شدید قرار گرفت که یکی از آن ها به نقل از معتمدین وموثقین ، درگیری برخی ازعناصرآشوب طلب با شهید سید علی سعادت در پارک ملی شهرستان لاهیجان بود به طوری که اگر دیگران به یاری اونمی آمدند در همانجا( پارک ملی لاهیجان) به شهادت می رسید.
سطح آگاهی واطلاعات
شهید سید علی سعادت با گذراندن اول دبیرستان (رشته تجربی) و ورود در بسیج مستضعفین لاهیجان وبا توجه به برنامه ها وکلاس های فرهنگی متنوع وخوبی که درآن زمان برای بسیجیان برگزار می شد،اطلاعات وآگاهی های فراوانی در رابطه با معارف ومسائل دینی وسیاسی کسب کرده بود و یادداشت های جالبی در باره مسائل فرهنگی ودینی بویژه در باب شهادت داشت که متأسفانه یادداشت ها ونوشته های باارزش او بعد ازشهادتش معلوم نیست که در دست چه کسی است وچه شده است؟! او با آگاهی هایی که در باب شهادت وجهاد از طریق آیات وروایات و تاریخ کربلا پیدا کرده بود عاشق شهادت وجانبازی وفداکاری در راه دین وانقلاب ومیهن بود وسرانجام نیز به فیض شهادت نائل گشت.
اعزام به جبهه
شهید سیدعلی سعادت با فراگیری فنون نظامی ورزمی در تاریخ 15 / 7 / 1360 روانه جبهه غرب کشور شد و خوشبختانه به هنگام اعزام به جبهه از طرف بسیج لاهیجان ، باایشان وچند عزیز دیگر مصاحبه ای انجام گرفت ودر چند دقیقه هدفش را از رفتن به جبهه بیان کرد. این مصاحبه چنددقیقه ای که در نواری ضبط شده است هم اکنون موجود است وشنیدن صدای گرم وشیوای او بسیار خاطره انگیز می باشد.
خاطره بازگشت از جبهه
بعد از اینکه شهید سید علی سعادت به جبهه اعزام شد چندین ماه بجز از طریق نامه خبری از او نداشتیم. در این مدت چند نامه که در واقع وصیت نامه های او را تشکیل می داد به دست ما می رسید. در یک شبی از شب های زمستانی ، اعضاء خانواده در یک اتاق قدیمی گِلِی که هیچ پنجره ای نداشته وفقط درب دولنگه ای آن باز وبسته می شد دور هم جمع بودیم. آن شب دی ماه 1360 بود. هوا هم سرد بود ودرب اتاق به جهت سرما بسته بود. پدر ومادر وسایر اعضاء خانواده همه باهم مشغول صحبت بودیم. شهید سید علی سعادت در حالی که چفیه بسیجی به دور گردنش بسته بود چند بار ستون خانه را می کوبد ویا الله می گوید ولی به علت سر وصدای داخل اتاق ما متوجه نشدیم . شهید عزیز دید که ما متوجه نشدیم وارد بیرونی (ایوان) می شود ودر مقابل درب می ایستد و در می زند وبا گفتن یا الله به زبان فارسی( نه گیلکی) می گوید: آیا اجازه هست داخل شوم؟!! ما همه بی خبر از آمدن ایشان به اتفاق گفتیم بفرما!! همینکه یک لنگه از درب را باز می کند وجمال زیبایش را دیدیم سراسیمه همه روی او افتادیم و سر وصورتتش را که دارای بوی خوش ومعطر بود بوسیدیم. آن شب برای ما شب زیبا وبه یاد ماندنی بوده وهست . در آن شب شهید عزیز پیش من خوابید وتا قبل از خواب رفتن چشمانمان وتا پاسی از شب باهم صحبت کردیم وجالب اینکه شهید سید علی درآن شب ویک و دو روزی که مرخصی داشت با ما به فارسی صحبت می کرد در حالی که گیلانی ها عموما باهم گیلکی حرف می زنند واین شاید بدان جهت بود که در جبهه با بسیجی ها ونیروهای رزمنده به فارسی تکلم می کرد وبه همین جهت عادت کرده بود که به فارسی حرف بزند.
خاطره ای از تکه های خمپاره
شهید سید علی سعادت موقعی که به مرخصی آمده بود ، ساکی به همراه داشت که لباس ها ولوازمش توی آن بود. در آن ساک چیزی که باعث جلب توجه من شده بود تکه هایی از خمپاره بود که بسیار تیز وبرنده بود. از او پرسیدم که اینها چیست؟!! گفت : اینها تکه های خمپاره است و عجیب اینکه با تکه ها و پاره های خمپاره به شهادت رسید. در مدت کمی بعد از آن مرخصی (که مجددا به جبهه رفته بود ) در منطقه نوسود _ پاوه به درجه شهادت نائل آمد.
خاطره ای از دوران تحصیل
در آن سال هایی که مشغول تحصیل در دوره راهنمایی بودم بنده وبرادرم شهید سید علی سعادت در مدرسه راهنمایی شهید مفتح شهرستان لاهیجان درس می خواندیم.شهید سید علی سعادت دوسال از نظر تحصیلی از من جلوتر بود وبعد ازاتمام پایه سوم راهنمایی به دبیرستان سهروردی که جنب مدرسه شهید مفتح بود منتقل شد. در سال های دوره راهنمایی پیوسته با دوچرخه ای که در اختیار داشت بنده را به مدرسه که در چند کیلو متری از محل ما واقع بود می برد واز این جهت ونیز جهات عدیده دیگر حق بزرگی برمن دارد واگر بزرگواری های او نبود شاید وقفه ای جدی در تحصیل بنده پیش می آمد
نجات یک غریق
در مناطق گیلان وشهرهای آن رودخانه های زیادی در جریان است. در کنار روستای سادات محله هم رودخانه ای جریان دارد. روزی شهید سید علی سعادت در کنار رودخانه بود وناگاه دید که پسر بچه ای در حدود پنج یا شش ساله (فرزند سید جلیل سعادت )که آشنا به شنا نبود از بالا وکناره روخانه توی آب افتاد . شهید سید علی بلافاصله خود را به آب انداخت واورا از آب بیرون کشید وچون شکم آن بچه پر از آب شده بود لذا پاهای اوراگرفت وسرش را پایین قرارداد وبالأخره سبب نجات یک انسان شد.
چگونگی شهادت
بعداز عملیات محمد رسول الله( ص) در منطقه عمومی نوسود_پاوه ، به جهت اینکه تسلیحات وتجهیزات دشمن بعثی زیاد بود وگلوله های توپ وتانگ و... مثل باران می بارید وادامه عملیات برای رزمندگان ما در آن منطقه ، دشوارشده بود، دستور عقب نشینی ازطرف فرمانده عملیات یعنی شهید ربیعی داده شد وبه هنگام عقب نشینی نیروهای رزمنده از منطقه عملیاتی ، بعضی از مجروحین روی زمین افتاده بودند و فریاد وناله می کردند. شهید سید علی سعادت که یک رزمنده توانمند وشجاعی بود وبه صورت امدادی در این عملیات کار می کرد علیرغم اینکه گلوله ها همچون باران می بارید ودیگران هم اورا از امداد گری در این موقعیت نهی می کردند ولی بااین حال طاقت نیاورد که صدا وشیون وناله مجروحین به زمین افتاده را ببیند وبشنود وکمکی نکند لذا با شهامت وشجاعت قابل تحسین موفق شد که چندین نفر از مجروحین را نجات دهد . یکی از دوستان و هم رزمانش به نام آقای رمضان محرابی که از راه دور نظاره گر کارش بود می گفت: تیر وگلوله وخمپاره از هرطرف می بارید وکسی نمی توانست برای نجات مجروحین کاری انجام دهد ولی این شهید عزیز بااین وجود رفت که مجروحین را نجات دهد ووقتی که او(شهید سید علی) یکی از مجروحین را روی دوش خود گرفت وکمی حرکت کرد ، خمپاره ای در نزدیکی هایش اصابت کرد ویکی از ترکش های خمپاره به پهلوی راستش برخورد می کند وبه زمین می افتد ولی باز دوباره بلند می شود وبا اراده مستحکم مجروح را به دوش می گیرد وهمینکه کمی حرکت می کند یکی دیگر از تکه های خمپاره به ناحیه گردن وگلوی ایشان اصابت می کند وبه روی زمین می افتد . هم رزمش می گوید که ما از راه دور می دیدیم که این شهید عزیز مثل مرغی که سرش را بریده باشند دست وپا می زد تا اینکه جان به جان آفرین تسلیم کرد ودر حالی شهید شد که دست راستش روی سینه اش قرار داشت ولب ها وچشم هاش باز بود. بعداز شهادتش اورا به بیمارستان قدس پاوه منتقل کردند و دکتر محمدی که پزشک عمومی بود با حضور یکی از دوستان وهم رزمان شهید سید علی به نام آقای رمضان محرابی ، گواهی شهادتش را صادر نمود.
خبر شهادت
در یک صبحی از ایام بهمن ماه یعنی 22 بهمن 1360 ازطرف بسیج مستضعفین لاهیجان برای ما خبرآوردند که سید علی سعادت مجروح شده ودر بیمارستان 22آبان لاهیجان بستری است وراهنمایی کردند که به بسیج لاهیجان مراجعه کنیم. ما که از اصل ماجرای شهادتش خبری نداشتیم به عشق دیدار عزیزی که مجروح شده روانه شهر شدیم. با روحی نگران وچشمی گریان در یک اتاقی در طبقه بالای ساختمان بسیج جمع شدیم. مسؤل بسیج وبعضی از بسیجیان ودوستان بسیجی شهید در آن اتاق حضور داشتند. کمی که صحبت کردند ناگاه صوت حزین قرائت قرآن از مرحوم عبدالباسط به گوش رسید ودر این خلال گفته شد که برادر بسیجی سید علی سعادت به مقام رفیع شهادت نائل آمد.
خاکسپاری ومحل دفن
پیکرپاک آغشته به خونش را ازبسیج مستضعفین لاهیجان با حضور اقشار مختلف تا زادگاهش ، سادات محله لاهیجان تشییع کردند ودر قسمت شمالی و ورودی درب مسجد ولیعصر سادات محله باهمان لباس بسیجی آغشته به خونش به خاک سپرده شد. این شهید عزیز بدون غسل وکفن دفن شد چون در اصل میدان معرکه جنگی به شهادت رسیده بود واز نظر شرعی کسانی که در اصل صحنه ومیدان معرکه جنگی به شهادت برسند بدون غسل وبا همان لباسی که درتن دارند دفن می شوند.
صندوق نذورات
مدتی بعداز خاکسپاری پیکر مطهر شهید سید علی سعادت ، روی مرقد شهید که در حدود یک متر بلندی داشت صندوقی جهت نذورات گذاشته شد واین کار به پیشنهاد یکی از روحانیون معروف شهرستان لاهیجان مرحوم حجت الأسلام حاج آقای کاشفی انجام گرفته بود وایشان درمراسم سوم ویا هفتم شهید سید علی سعادت در مسجد سادات محله برروی منبر اعلام کرد وگفت : بنده سید یوسف(پدر شهید سید علی سعادت) وخانواده اش وپدرش مرحوم سید ابراهیم را می شناسم ، اینها مردمان بسیار محترمی هستند واین شهید هم چون از سادات است ودر جوانی (تقریبا هفده سال) به شهادت رسید وچنانچه گناهی هم داشت با شهادتش پاک شده لذا شایسته است که صندوق نذوراتی برایش درست شود که مردم از اطراف واکناف به زیارتش بیایند واز او حاجت بگیرند. به لطف خدا در مدت کوتاهی این پیشنهاد عملی شد وازهمان زمان روی مرقدش صندوقی جهت نذورات گذاشته شد وعموم مردم از جاهای مختلف وروستاهای اطراف حتی از تهران به زیارت مزارشریفش می آمدند ونذرمی کردند وحاجت می گرفتند.
تذکر: بعداز بازسازی وتجدید بنای مسجد ولیعصرسادات محله ، متأسفانه بدون اطلاع وهماهنگی با خانواده شهید مخصوصا با مادراین شهید عزیز، مزار وقبر شهید سید علی سعادت از حالت قبلی دگرگون شد وقبر یک متری ایشان تخریب وصندوق نذورات هم برداشته شد و وضع فعلی مزار این شهید اکنون هم سطح کف ورودی درب مسجد شده است. به نظر می رسد که متولیان مسجد به هنگام باز سازی وتجدید بنای مسجد نسبت به این شهید عزیز بی مهری رواداشتند ودرمورد تخریب قبرشریفش ونیز برداشتن صندوق نذورات از روی قبرش ، کار بسیار بدی انجام دادند. خانواده شهید سید علی سعادت بویژه مادرش خانم هاجر رمضانی که تا این تاریخ(..........) در قید حیات می باشد از وضعیت بوجود آمده در باره قبر شهید سید علی سعادت بسیار نگران وناخرسند هستند. متولیان مسجد سادات محله باید جهت تأمین خواسته ورضایت خانواده شهید بخصوص مادرش ، قبر شهید را به صورت قبلی برگردانند وصندوق نذورات را برروی آن نصب نمایند .
اهداء قبرستان توسط یکی از اهالی محل
اهالی سادات محله لاهیجان سال های طولانی قبرستان نداشتند وبه ناچار اموات خود را به روستاهای همجوار از جمله لیالمان می بردند واز این جهت در زحمت بودند. بزرگترها وریش سفیدان محل تبادل نظر کردند که قطعه زمینی جهت قبرستان فراهم کنند. در قسمت شرقی مسجد سادات محله زمین مناسبی برای این امر وجود داشت وبارها از صاحبش خواستند که آن را جهت قبرستان ولو با قیمت مناسب بدهد ولی او به هرجهت راضی نمی شد. مدت ها گذشت تا شهید سید علی سعادت به شهادت رسید وخبر شهادتش که در همه جای محل پیچید ، بزرگا ن محل تصمیم گرفتند که جایی برای این شهید عزیز در سادات محله فراهم شود واز سویی زمزمه آن بود که این شهید را به قبرستان لیالمان ببرند ودفن کنند واین کار هم باعث سرخوردگی وسرافکندگی مردم وبزرگتر های محل می شد لذا دوباره از صاحب زمین تقاضا کردند که زمینش را جهت قبرستان بدهد که اینبار به احترام وپاسداشت شهید سید علی سعادت راضی شد و زمینش را به عنوان قبرستان هدیه نمود اگرچه خود شهید بزرگوار در این قبرستان دفن نشد بلکه در قسمت شمالی و ورودی درب مسجد به خاک سپرده شد
وضعیت جغرافیایی منطقه پاوه _ نوسود نودیشه در استان کرمانشاه
شهر پاوه تقریبا یک ساعت ونیم ویاکمی بیشتر از مرکز کرمانشاه فاصله دارد وبه شهر شهید چمران معروف است وغالب واکثریت مردم آن از اهل سنت می باشند. در سال 1358 این شهر به دست دموکرات ها افتاد واین گرگ های انسان نما فجایع وجنایات زیادی در مناطق پاوه وکله چنار ونودیشه ونوسود مرتکب شدند به طوری که تنها در شهر پاوه نزدیک به چهاصدنفر از مردم ونیروهای رزمنده را سربریدند . در سال 1359 که رژیم بعث عراق آتش جنگ را برضد ایران برافروخت ، مناطق مرزی مانند نوسود زیر چکمه های تجاوز سربازان عراقی قرار گرفت. منطقه نوسود نودیشه (نوسود با پسوند نودیشه معروف بود) که بعداز پاوه وشهرک نودیشه قرار دارد بسیار سردسیر وبرفی ودارای گردنه های بسیار صعب العبورمی باشد وتقریبا همه جای آن کوهستانی وغیرهموار است . قله شمشیر که مرتفع می باشد ونیز قله کمرسیاه در منطقه نوسود قراردارد وشهید سید علی سعادت در قله شمشیر در نوسود به شهادت رسید.
*آدرس نوسود : کرمانشاه _ قزانچی _ پاوه (معروف به شهر شهیدچمران) _منطقه دوآب(دراین منطقه امام زاده اسحاق قرار دارد) _ کله چنار _ شهرک نودیشه _ نوسود نودیشه ( نوسود با پسوند نودیشه معروف بود) _ بعد از نوسود میله مرزی وبعد از آن کوسه حجیج قرار دارد ودر نهایت به سدّ دربندی خان منتهی می شود.
سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
[**** شهید سید علی سعادت میرقدیم را بهتر بشناسیم + http://8000shahid.ir/24610/%d8%b4%d9%87%db%8c%d8%af-%d8%b3%db%8c%d8%af-%d8%b9%d9%84%db%8c-%d8%b3%d8%b9%d8%a7%d8%af%d8%aa-%d9%85%db%8c%d8%b1%d9%82%d8%af%db%8c%d9%85-%d8%b1%d8%a7-%d8%a8%d9%87%d8%aa%d8%b1-%d8%a8%d8%b4%d9%86%d8%a7/ شهید سید علی سعادت میرقدیم را بهتر بشناسیم]+کلیک کنید .
تصاویرشهید سید علی سعادت میرقدیم لاهیجانی
.: Weblog Themes By Pichak :.