***نسیم معرفت***
به نام خدا
**پاسخ به سخنان دکتر عبد الکریم سروش تهرانی
با سلام و احترام
یکی از عزیزان در یکی از گروه های مجازی در تاریخ 31 تیر 1395 از بنده درخواست کرد که به این سخنان دکتر سروش پاسخ بگویم که به لطف الهی در حدّ اختصار به پاسگویی برآمدم امید است که برای خوانندگان بزرگوار مفید باشد .
واما متن سخنان دکتر عبد الکریم سروش:
[دکتر عبدالکریم سروش می گوید : ما با عقول جامعه طرفیم، منبری ها اما با عواطف جامعه. ما عقل را به تعقل تَلنگُر می زنیم، آنان شُعله عاطفه را مُتَبلوِر میکنند. ما خِرَد را بارور میکنیم آنان احساس را . ما می تکانیم آنان می شورانند. ما می سَگالانیم آنان می نالانند ....معلوم و روشن است که شوراندن عاطفه آسانتر است و بارور کردن خِرَد مشکل تر. شوراندن عواطف جامعه را به سویی می برد، بارور ساختن خِرَد جامعه را به سویی دیگر. آنان پس از مدتی مُرید و عاشقِ سینه چاک پیدا می کنند اما ما مُنتقد و گردنکشان بی باک. آنان بر دوش مریدان می نشینند، ما بر سیبل فُحشِ منتقدان . آنان جهل می کارند و خرافه درو می کنند ما اما بذرِ پرسش می افشانیم و تعقّل برداشت می کنیم. «جاهله» دستاورد غایی آنان است «عاقله»ارمغان نهایی ما . عقل گر دشنام دهد من راضی ام _زآنکه فیضی دارد از فیاضی ام _ احمق ار حلوا نَهد اندر لَبَم _ من از آن حلوای او اندر تَبَم]
واما پاسخ به سخنان جناب دکتر عبد الکریم سروش :
در آغاز مقدمه ای عرضه می دارم . انسان معجونی از عقل و احساس و خشم و شهوت بالمعنی العام و خیال و وهم است که قُوّه و نیروی عقل ، سایرِ قوا را کنترل و تعدیل می نماید واگر مهار عقلی وجود نداشته باشد آدمی بواسطه غلبه قوای دیگر از اعتدال خارج می شود.مثلا بواسطه غلبه خشم وغضب بر قُوّه و نیرویِ عقل ، آدمی درنده ای خواهد شد که سبب اذیت و آزار و ضرر و زیان به دیگران می گردد و یا بواسطه غلبه نیروی احساس ، آدمی از قدرت تعقل خارج می شود و رفتاری می کند که خارج از چهار چوب تفکر و تعقل است و هکذا اگر قوای دیگر مثل قُوّه خیال و وَهم بر قوه عقل غلبه نماید آدمی خیالی و مُتوهِّم می شود ویا اگر قُوّه و نیروی شهوت بالمعنی العام غلبه نماید ، آدمی دچار طغیانگری و تجاوز و سایر رذایل خواهد شد. با توجه به بُعد ملکوتی و ناسوتی و یا به عبارت دیگر بُعد مادی و معنوی که در وجود انسان است، وجود همه این قوا برای انسان لازم خواهد بود تا نیازهای معنوی و مادی خود را تامین نماید زیرا که عالَمِ طبیعت ، به یک معنا ، عالَمِ تنازُع بقاء به معنای درستش است نه به آن معنایی که جناب داروین انگلیسی و داروینیسم به آن معتقد است بلکه منظورم شبیه آن چیزی است که علامه شهید مرتضی مطهری فرمودند که : تنازُع بقا به معنی دفاع از خود، حق است. (رجوع شود به مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 170 ) . پس عقل کنترل کننده سایر قوا در درون آدمی است تا آدمی از اعتدال خارج نگردد و دچار انحراف و فساد بالمعنی الاعم و سقوط نگردد .البته مراد ما از عقل ، عقل رحمانی و نورانی است نه عقل شیطانی . یکی از فلسفه های مهم بعثت انبیاء (علیهم السلام) شکوفایی عقل انسان ها است که حضرت علی ع در خطبه اول از نهج البلاغه در این باره می فرماید : وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول پیغمبران مبعوث شدند تا دفینهها و گنجینههای خِرَد و عقل را که در دل و باطن انسانها مدفون است جهت استخراج و استفاده و شکوفایی آن زیر و رو کنند و برانگیزانند . عقل در پرتو اطاعت و بندگی خدا و ترک هوی و هوس نورانی می گردد و برعکس اگر عقل دچار غُبار نفسانیات و شهوات و هواهای نفسانی وشیطانی شود آدمی در این صورت دچار کُسوف عقلی می شود و نورانیت عقلش زائل می گردد . شاعرِ عرب می گوید :اِنارَةُ العَقلِ مَکسُوف بِطَوعِ الهَوی وَ عَقلُ عاصِی الهَوی یَزدادُ تَنویراً یعنی روشنی و نورانیت عقل بواسطه پیروی از هوای نفس مکسوف و ناپدید و خاموش می شود و از بین می رود و کسی که عاصی و دوری کننده از هوای نفس باشد نورانیت عقلش افزایش پیدا می کند . آیات و روایات زیادی در باره عقل واردشده است و شایسته است که در این باره رجوع شود به ( کتابُ العقل و الجهل در جلد اول اصول کافی ) . اگر شهوت بالمعنی الاعم بر آدمی غلبه کند عقلش مغلوب واقع می گردد و چنین انسانی مهار عقلش به دست شهوت و شیطان است چنانکه مستکبران عالم نیز عقل دارند ولی عقلشان عقل شیطانی است نه عقل رحمانی . عقل نیرو و قُوّه ای است نورانی و رحمانی که بد و خوب و شر و خیر را تشخیص می دهد و درک می کند و آدمی را به صلاح و فلاح و رستگاری و سعادت و کمال می رساند و از شقاوت و نگون بختی و هلاکت و سقوط باز می دارد و حابِس و رادِع و مانع هر چیزی است که در تقابل با سعادت و کمال ابدی و جاویدان انسان باشد . انسان موجودی است جاوید و سعادت و شقاوت او هم ابدی و جاویدان خواهد بود . یا به شقاوت و بدبختی ابدی و همیشگی خواهد رسید و یا به سعادت و کمال ابدی دست خواهد یافت . از دیدگاه قرآن کریم کسی که با مراقبت از رفتار و کردار خود بتواند از آتش جهنم رها و خلاص شود و داخل در بهشت گردد این در واقع نوعی فوز و رستگاری می باشد و آدم عاقل کسی است که خود را از آتش جهنم برهاند و زمینه های ورود به بهشت را برای خویش فراهم سازد . کسانی که غرق در معاصی و گناه و عصیان هستند از عقل سلیم و نورانی خود را محروم کرده اند و هرگناهی که انسان انجام می دهد نشانه بی عقلی و یا کم عقلی او است . در سوره آل عمران آیه 185 چنین آمده است : کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ یعنی هر کسی مرگ را می چشد و شما پاداش خود را بطور کامل در روز قیامت خواهید گرفت . آنها که از آتش ( دوزخ ) دور شده ، و به بهشت وارد شوند نجات یافته و رستگار شده اند و زندگی دنیا ، چیزی جز سرمایه فریب نیست .
عقل در لغت به معنای فهمیدن و دانستن و تمییز دادن بین نیک و بد و خیر وشر و حق و باطل است . اِبن فارِس قزوینی در کتاب مُعجَم مَقاییسُ اللُّغَة که یکی از کُتُب لُغت مهم است در باره معنای عقل چنین گفته است : اَلعَقل، وَ هُوَالحابِسُ عَن ذَمیمِ القَولِ وَ الفِعلِ یعنی عقل آن است که از گفتار و رفتار زشت و ناپسند باز می دارد . اهل لغت گفته اند که عقل از عِقال گرفته شده است و عِقال هم به معنای پای بند و بستن است و عرب به پابند شتر یعنی طناب وچیزی که پای شتر را با آن می بندند که هرجایی نرود عِقال گویند و عقل را بدان جهت عقل گویند که انسان را عِقال و بند می زند و او را از آنچه مانع صلاح و رستگاری و سعادت و کمال اوست باز می دارد . عقل در اصطلاحات مختلف معنای خاص خود را دارد اگرچه ممکن است که همه آن معانی مختلف به یک معنای مشترک( حبس کنندگی و بازدارندگی از آسیب ها و خسارت ها و شقاوت ها و... ) برگردانده شود . اصطلاحات مختلف عبارتند از : 1- عقل در اصطلاح لغت و لُغَویّون 2- عقل در اصطلاح فلسفی 3- عقل در اصطلاح علم کلام 4- عقل در اصطلاح عرفان 5- عقل در اصطلح علم اخلاق 6-عقل در اصطلاح سیاست و مدیریت و اقتصاد 7- عقل در اصطلاح جامعه شناسی 8-عقل در اصطلاح رویات و آیات . در روایت آمده است که از امام صادق (ع) در باره عقل سؤال کردند حضرت فرمود : ... ما عُبِدَ بهِ الرَّحمنُ وَاکتُسِبَ بهِ الجِنانُ . فرمود عقل آن چیزی است که بواسطه آن خداوند رحمان عبادت و بندگی شود و بهشت تحصیل گردد . سپس از آن حضرت سؤال کردند که پس آن چیزی که معاویه دارد چیست ؟ فرمود : فَقالَ : تِلکَ النَّکراءُ ، تِلکَ الشَّیطَنَةُ ، وهِیَ شَبیهَةٌ بِالعَقلِ ولَیسَت بِالعَقلِ . [ و اما اصل روایت در منابع روایی چنین آمده است : أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبّارِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا الْعَقْلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ الرّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ قَالَ قُلْتُ فَالّذِی کَانَ فِی مُعَاوِیَةَ فَقَالَ تِلْکَ النّکْرَاءُ تِلْکَ الشّیْطَنَةُ وَ هِیَ شَبِیهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَیْسَتْ بِالْعَقْلِ . اصول کافى جلد 1 صفحه: 11 روایت 3 . شخصى از امام ششم (علیه السلام) پرسید عقل چیست؟ فرمود چیزى است که بوسیله آن خدا پرستش شود و بهشت بدست آید آن شخص گوید: گفتم پس آنچه معاویه داشت چه بود؟ فرمود: آن نیرنگ است و شیطنت است، آن نمایش عقل را دارد ولى عقل نیست.] بر این اساس شخصیت های عرفانی و معنوی همانند امام خمینی و آیت الله محمد تقی بهجت و مانند آنها که عمری در عبودیت و بندگی خالصانه و عارفانه و متوغِّل و غرق در معرفت و شناخت بودند جزو عاقل ترین مردم هستند .
اما اینکه جناب دکترسروش (که از روشنفکران ملاّ و بیمار است و از این بابت دچار کج اندیشی نسبت به علماء و اهل منبر شده است ) در طعنه بر اهل منبر می گوید که (ما با عقول جامعه طرفیم ، منبری ها اما با عواطف جامعه . ما عقل را به تعقل تلنگر می زنیم ، آنان شُعله عاطفه را مُتَبلوِر می کنند. ما خِرَد را بارور می کنیم آنان احساس را . ما می تکانیم آنان می شورانند . ما می سگالانیم آنان می نالانند .....) و با این سخنان به ظاهر زیبا و فریبنده نتیجه باطل و نادرست گرفته است اولا در پاسخ به این سخنانش عرض می کنم که این نسبتی که به اهل منبر می دهد ناصحیح و دروغ است . از قدیم الایام تا کنون روش اهل منبر و خُطَباء این است که در مقام خطابه و سخنرانی بعد از حمد وسپاس الهی و درود بر پیامبر و اهل بیتش (علیهم السلام) به تناسب جلسه و مجلس و به تناسب مقام وعظ و روشنگری ، موضوعی را مورد بررسی و تبیین قرار می دهند و از آیات و روایات و سخنان بزرگان و عقلاء و شاعران جهت تبیین مطلب استفاده می نمایند و در پایان هم ذکر مصایب اهل بیت (علیهم السلام . ) می کنند . آیا این روش پسندیده و معقول و مطلوب اهل منبر و خطباء صرفا برانگیختن احساس و عواطف و شور است و مردم را از عقل و تعقل و خِرَد واندیشه دور می کنند ؟!!! آیا جناب عبدالکریم سروش در خلاء و خیال سخن می گویند ویا اینکه مواجه با واقعیات جامعه است؟! واقعیات جامعه ما بر خلاف نظر آقای سروش است . مردم وقتی پای منبر خُطَباء و اهل منبر قرار می گیرند خِرَد و عقل و اندیشه شان در سایه بیان آیات و روایات و سخنان حکیمانه و... بارور وشکوفا می شود نه اینکه طبق گفته ناصواب دکتر سروش بگوییم که مردم فقط احساسی و عاطفی می شوند وبعد دچار شور می شوند و برای اهل منبر سینه چاک می کنند و....!!! آیا واقعا اهل منبر و خُطباء و مبلِّغین متعهد و دلسوز ما به قول آقای سروش «جهل می کارند و خرافه درو می کنند» آیا «جاهله و جهالت » دستاورد غایی اهل منبر است ؟!! متاسفانه به جهت حاکمیّتِ هوای نفس و شهواتِ نفسانی بر افکار و اندیشه های جناب دکتر سروش ، ایشان از راه خرد و اندیشه سالم خارج شدند و مطالبی به ظاهر فریبنده بیان میکنند که حاکی از عدم درایت و تعقل حضرت ایشان است و متاسفانه ایشان از عبدالکریم بودن بیرون رفتند .... و از روشنفکران بیمار جز این انتظاری نیست !!!
ثانیا حضرت ایشان هنوز ماهیت واصالت انسان را نشناخته است . همانطوری که در بالا عرض کردیم انسان مجموعه ای از عقل و اراده و احساس و خشم وشهوت بالمعنی الاعم و وهم و خیال است. یک کارشناس حاذق به همه ابعاد انسانی توجه می نماید . مثلا یک پزشک حاذق به همه جوانب بیمار توجه می کند و نظر می دهد . اهل منبر و خُطَباء و مُبلِّغین هم در جایی که لازم باشد باید احساس مردم را بر انگیخته کنند و گاهی هم باید احساس و عواطف مردم را زنده و شکوفا نمایند و گاهی خشم مردم را نسبت به ستمگران و مستکبرین تحریک کنند و مانند آن و این کارها برخلاف تعقل و خِرَد ورزی نیست بلکه عین خِرَد و تعقل و عقل و درایت و خِرَدورزی و خِرَدمندی است و اگر در جایی که باید احساس و عاطفه تحریک شود و یک خطیب و سخنران و اهل منبر برخلاف آن عمل کند این دور از اندیشه و تعقل است. هر چیز باید متناسب جایگاه و محل و ظرف خودش باشد به قول سعدی شیرازی : دو چیز طیره عقل است : دم فروبستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی . پس به جناب دکتر سروس می گوییم شما در عالم توهُّم و خیال و به دور از واقعیات جامعه و به دور از عقل و خِرَد سخن می گویید و خُطَباء و اهل منبر ما به پیروی از پیامبران و اهلبیت پیامبر ( علیهم السلام) قرن ها و صد ها سال است که جامعه را به سوی شکوفایی عقلی و فکری و فرهنگی و اخلاقی دعوت می کنند و آنها را به سعادت و کمال جاوید فرا می خوانند و مردمِ آگاه ما هم این مطلب را می دانند . البته مردم عزیز و فهیم ما در طول قرن ها و صد ها سال که به مجالس وعظ و خطابه اُنس و علاقه و شناخت دارند گاهی در برابر برخی شخصیت هایی که همه وجودشان اخلاص و صفا و یکرنگی است ، عواطف و احساسات خاص و شور آفرین (که همراه با شعور و تعقل وعقل است ) ابراز واظهار می کنند و این عمل احساسی و عاطفیِ پاک و مقدس را یک افتخار برای خود می دانند . عواطف و احساسات پاک و بی نظیری که مردم شریف ایران به حضرت امام خمینی (ره) نشان دادند و نیز احساسات شورانگیز و پاکی که به مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای و سایر بزرگان اظهار می کنند نمونه هایی از این عواطف و احساسات بسیار متعالی و ارزشمند و اگاهانه است . آری مردم ما هرجا که اخلاص و خلوص و صفا و پاکی و یکرنگی ببینند حماسه ای از شور و احساس پاک می آفرینند.
سیداصغرسعادت میرقدیم
31تیر 1395 ه.ش
16 شوال المکرم 1437 ه.ق .
** از دعاهای مُنحرفانه دکتر عبدالکریم سروش :
بارخدایا تو گواه باش، من که عمری درد دین داشتهام و درس دین دادهام، از بیداد این نظام استبداد آئین برائت میجویم و اگر روزی به سهو و خطا اعانتی به ظالمان کردهام از تو پوزش و آمرزش میطلبم !!!
**رسالت روشنفکران در عصر حاضر(گیل خبر)
**آیا زندگی تنازع بقاست؟ - پایگاه جامع استاد شهید مرتضی مطهری
***نسیم معرفت***
به نام خدا
دراندرون من خسته دل ندانم که چیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
و در اینکه تعریف وجدان و حقیقت وجدان چیست ؟ وآیا واقعیت دارد یا نه و اینکه محدوده درک وقضاوت آن تا کجا و چه اندازه است و آیا همه قضاوت های وجدانی صحیح است یا نه ؟ بحث های زیادی در میان دانشمندان اسلامی و غیر اسلامی و روانشناسان صورت گرفته است که باید به کتاب هایی که دراین زمینه نگاشته شده است مراجعه نمود .
انسان موجودی است که وجود مُعمّایی و مُلغَز و پیچیده او همه دانشمندان و صاحبان خِرَد و اندیشه و فهم را به شگفتی واداشته است و درک ژرفای وجود حقیقی آن بسیار مشکل و چه بسا مُحال می باشد و حافظ شیرازی در این باره می گوید :
وجود ما مُعمّایی است حافظ که تحقیقش فسون است و فسانه
و حضرت امیرالمؤمنین «علیه السلام» نیز فرمود : اتَزْعَمُ انَّکَ جِرْمٌ صَغْیِرٌ وَفیْکَ انْطَوىَ الْعالَمُ الْاکْبَر وَانْتَ الْکِتابُ الْمُبِیْنُ الَّذِى بِاحْرُفِهِ یَظْهَرُ الْمضْمَرُ . دَوَائُکَ فِیکَ وَ لاَتَعلَمُ وَ دَائُکَ مِنکَ وَ لاَ تَشعُرُ . آیا گمان کرده ای که تو یک جسم و جِرم و ماده کوچکی هستی در حالی که در تو عالَم بزرگی نهفته است. تو کتاب مُبین و روشنی هستی که با حروف آن ، پنهانی ها (حقایق نامعلوم و پنهانی )آشکار می شود! داروی تو در خودت است و نمی دانی و ناآگاهی و درد تو هم از خود تو است و نمی اندیشی . «دیوان منسوب به على علیه السلام: 175. شرح الاسماء الحسنى: 1/ 12.» ]
با این حال تلاش برای شناخت ابعاد مختلف انسان بسیار شایسته و مورد سفارش اسلام و قرآن و بزرگان و ائمه معصومین (علیهم السلام) است و هر کسی در حد و توان خود باید در پی شناسایی ابعاد مختلف وجودی خود باشد و به اصطلاح : آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باشید چشید . ارزش و اهمیت خود شناسی تا بدانجاست که حضرت علی (ع) فرمود : مَعرِفَةُ النَّفسِ أنفَعُ المَعارِفِ معرفت و شناخت نفس «خود شناسی » سودمند ترین و نافع ترین معرفت ها و شناخت ها است (غرر الحکم : حدیث 9865.) در رابطه با اینکه خود و من و خود شناسی چیست و چه اقسامی دارد روجع شود به کتاب انسان در قرآن از استاد شهیذ مطهری ص 73 .
یکی از ابعاد مهمی که در رابطه با انسان ، شایسته است که کارشناسان دینی و تربیتی بیشتر به آن توجه کنند و و مورد تبیین و بحث و بررسی قرار دهند مسئله وجدان آدمی است . شناخت وجدان و آثار بسیار مهم آن نقش به سزایی در تربیت انسان و جامعه و خانواده و محیط دارد . لازم به تذکر است که بحث از وجدان ، مُنفک و جدای از مسئله روح و نفس و فطرت نیست و بدون توجه به روح و نفس و فطرت به درستی نمی توان در رابطه با بحث وجدان به نتیجه صحیحی رسید زیرا که این امور یعنی وجدان و نفس و روح و فطرت با هم پیوند و ارتباط دارند . بسیاری از پرسش ها از قبیل : چرا انسان ها ایثار می کنند ؟ چرا انسان ها عدالت را دوست دارند؟ چرا آدم ها حقجو و حق طلب هستند ؟ چرا نباید تن به ذلت داد ؟ چرا باید در قبال خوبی و احسان دیگران حقشناسی نمود؟ چرا باید صادق و درستکردار باشیم؟ چرا باید انسان موحد و خدا پرست باشد ؟ چرا باید به دیگران احترام کنیم ؟ .... که برای ما انسان ها بوجود می آید در نهایت به امر وجدانی برمی گردد و از این جهت بحث از وجدان می تواند بسیار حائز اهمیت باشد. به جهت اهمیت مسئله وجدان شخصیت های مختلف فلسفی و عرفانی و اجتماعی و روانشناسی در رابطه با مقوله وجدان به بحث و بررسی نشستند . علامه استاد شهید مرتضی مطهری و علامه مصباح محمد تقی یزدی و علامه محمد تقی جعفری و کانت فیلسوف آلمانی و زیگموند فروید اُتریشی و ویکتور هوگوی فرانسوی و بِرتراند راسل انگلیسی و ژان ژاک رُوسوی سوئیسی و ... از کسانی هستند که در آثارشان درباره موضوع وجدان به نحو مطلق و یا وجدان اخلاقی بحث های مهمی مطرح نمودند .
برخی در تعریف وجدان چنین گفته اند : به نیروی درونی هر فرد که خوب و بدِ کردار را به وسیله آن ادراک میکند، وجدان گفته میشود.(فرهنگ عمید) و در اصطلاح روانشناسی گفته اند که وجدان عبارت است از نیروی باطنی که خوب و بد را از هم تشخیص میدهد و انسان را به سوی خوبی ها سوق داده و از بدی ها جلو گیری می نماید .
تعریفی که بنده از وجدان ارایه می دهم چنین است که وجدان که در ردیف عقل عملی قرار دارد عبارت است از قوه و نیرو ی باطنی نورانی و ملکوتی و غریزه خاص الهی است که خداوند متعال همراه خلقت انسان در ذات و نهاد و فطرت و سرشت او قرار داده است که بدی ها و خوبی ها و رذایل و فضایل را بِالفِطره بدون نیاز به استدلال و دلیل و برهان تشخیص می دهد و او را به خوبی ها امر و از بدی ها نهی می نماید و کارهای پسندیده و نیکو را تحسین و افعال زشت و نکوهیده را تقبیح می نماید و آدمی را بر ارتکاب اعمال قبیح و پلید و زشت ملامت و سرزنش می کند . وجدان نیرویی است باطنی و فطری و ذاتی و عمومی که وظیفه و کار اصلی آن نظارت بر رفتار و کردار و اعمال آدمی است .وجدان یکی از ویژگی ها و خصوصیات روح انسان است که منشا امر و نهی و حکم کننده به خوبی ها و باز دارنده نسبت به بدی ها از عمق جان و روح آدمی است و همه انسان ها از بدو تولد تا آخر عمر با هر دین و آیینی از این موهبت الهی (یعنی وجدان) برخوردارند مگر کسانی که با معاصی فراوان و جُرم و جنایت ها و طغیانگری ها دچار مرگ وجدانی شده باشند . خداوند در درون هر انسانی دادگاه کوچکی به نام وجدان قرار داده که او را در برابر رفتار و اعمالش حسابرسی می کند و این نمونه و نازله ای از دادگاه عدل الهی است که در روز قیامت همه انسان ها باید در برابر خداوند نسبت به کردارهایشان پاسخگو باشند . وجدان بهترین قاضی و داور و حکم کننده می باشد که خداوند آن را همیشه همراه ما قرار داده است وکسانی که وجدان خود را خاموش ویا از بین برده اند از محدوده و دایره انسانیت خارج هستند . از وجدان با تعابیر گوناگونی همچون وجدان اخلاقی فطری و غریزه ملکوتی و صدای فطرت و ندای الهی و نفس لَوّامه و واعظ درونی و ضمیر آدمی و.... یاد شده است . در قرآن کریم از آن به نفسِ لَوّامه و ملامتگر یاد شده که انسان را در انجام اعمال زشت و ناپسند ملامت می کند . در سوره قیامه آیه 2 چنین آمده است : وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ وسوگند به نفس لوّامه و وجدان بیدار و ملامتگر (که قیامت و رستاخیز حق است )
البته خود وجدان هم اقسامی دارد از قبیل وجدان توحیدی ،وجدان پرستش ، وجدان خدا جویی ، وجدان اخلاقی فطری و ذاتی ، وجدان حقیقت جویی ، وجدان علم جویی و وجدان زیبایی طلبی ، وجدان کمال طلبی ، وجدان دینی و مذهبی ، وجدان عقلائی ، وجدان فطری(غیر کسبی) ، وجدان کسبی و اکتسابی ، وجدان عمومی که مربوط به همه انسان ها با هر دین و آیین می باشد( وجدان بشریت ) و وجدان خصوصی که مربوط به هر فرد خاص می باشد و وجدان ملت ها و قوم ها و وجدان سیاسی و اقتصادی و وجدان کاری ... که به نظر بنده همه این اقسام گویای یک حقیقت است که همان وجدان فطری خدادای است که در مقایسه با حقایق و اشیاء دیگر به صورت اقسام گوناگون وجدان در آمده است . به عبارت دیگر در واقع حقیقت وجدان یک چیز است که به نسبت با حقایق و چیزهای دیگر به اقسام مختلف تقسیم می شود .
ممکن است سوال شود که آیا وجدان همان فطرت است یا نه ؟ عده ای می گویند که وجدان غیر از فطرت است و این دو هیچ ارتباطی با هم ندارند ولی با دقت در مباحث مربوط به وجدان و فطرت درمی یابیم که مابین وجدان و فطرت هیچ مغایرتی نمی تواند وجود داشته باشد بلکه وجدان امری فطری و منطبق با فطرت است وچه بسا این دو یا لازم و ملزوم یکدیگرند و یا اینکه عین هم می باشند و بنظر بنده چنین می رسد که این دو عین همند که محل ظهور هر یک مختلف می باشد و به عبارت دیگر وجدان پژواگ فطرت است ( دقت بفرمایید). اِلهامات فطری که در آیات سوره شمس به آنها اشاره شده است همان چیزهایی است که وجدانِ فِطری آدمی به آن ها امر ویا نهی و نیز تحسین و یا تقبیح می نماید پس وجدان پژواگ و بازتاب و طنین زیبای فطرت است (دقت بفرمایید) استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب فلسفه اخلاق چاپ سال 1362 که در اختیار بنده است درصفحه 32 در این رابطه چنین می فرماید :
... قرآن در مورد اینکه انسان مجهز به یک سلسله اِلهامات فِطری است در سوره مبارکه (والشَّمس) می فرماید :
وَ نَفْس وَ ما سَوّاها @
@فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها
@قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکّاها
@وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها
( و (قسم )به جان آدمى و آن کس که آن را منظم ساخته. @سپس فُجور و تقوا (شرّ و خیرش) را به او الهام کرده است.
@که هر کس خود را پاک کرده، رستگار شده.
@ و آن که خود را با گناه آلوده ساخته، محروم گشته . )
می بینیم که آخرین سوگند ، سوگند به نفس و روح و اعتدال روح بشر است . خداوند به روح بشر ، کارهای فجور و زشت و همچنین تقوی و پاکی را الهام کرده است . سپس استاد شهید مطهری ادامه می دهد و می فرماید : پس از نزول آیه وَ تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ ، شخصی به نام ( وابَصَة بن معبد اَسَدی ) خدمت رسول اکرم (ص) آمد و عرض کرد یا رسول الله سوالی دارم . حضرت فرمودند : قبل از آنکه تو سوال را مطرح کنی من سوال شما را می گویم که چیست ؟ وابَصَه عرض کرد یا رسول الله شما بفرمایید . حضرت فرمودند : آمده ای از من سوال سوال کنی که بر و تقوی وهمچنین اثم و عدوان را برای تو شرح دهم . عرض کرد بله یا رسول الله . پیامبر (ص) انگشتان مبارکشان را برسینه او گذاردند و فرمود :یا وابَصَه اِستَفتِ قَلبَکَ . ای وابَصَه این سؤال را از قلبت و دلت بکن . خداوند متعال این شناخت را به قلب هر بشری الهام فرموده است . استاد شهید مطهری در ادامه این مطلب فرمود : قرآن می فرماید : وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ ....( و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما ، مردم را هدایت می کردند و انجام کارهای نیک و .... را به آنها وحی کردیم )
استاد شهید مطهری سپس در رابطه با این آیه شریفه می فرماید که علامه طباطبایی در تفسیر المیزان (ج14 ص 305) یک استنباط خیلی شیرینی دارد و می فرماید : خداوند در این آیه نفرمود ( وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ اَنِ افْعَلُوا الْخَیْراتِ ) یعنی نفرمود که ما به آنها وحی کردیم که کارهای خیر بکنید چون اگر اینطور بود این همان وحی عادی می شد (که بر پیامبر ص نازل می شد) بلکه خود کار نیک و خیر را به آنها وحی کردیم یعنی کار خوب را به آنها (به روح و فطرت و دل انسان ها) الهام کردیم . (رجوع شود به کتاب فلسفه اخلاق ازاستاد شهید مطهری ص32 و ص33)
سوال دیگری که در رابطه با بحث وجدان مطرح می شود این که آیا وجدان طبق تعریفی که در بالا برای آن ذکر کردیم همه امور اخلاقی را درک می کند یا نه ؟
درپاسخ به این سوال باید عرض کنم که قبل از این سوال پرسش دیگری مطرح هست که ملاک و معیار تشخیص اخلاقی بودن کارها و افعال چیست ؟ این سوال ، سوال بسیار مهمی است که دیدگاه های مهمی را در میان دانشمندان اسلامی و غیر اسلامی بوجود آورده است . استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب فلسفه اخلاق به خوبی و به نحو عالی به این مطلب پرداخته است که شایسته است به این کتاب رجوع شود. ایشان معیار ها و ملاک های اخلاقی بودن کارها را از دیدگاه های مختلف بررسی کرده است که بیان تفصیلی آن در این مقال و مجال نمی گنجد وبنده فقط به برخی دیدگاه ها و نظریه ها اشاره می کنم:
1-دیدگاه ونظریه عاطفی بودن اخلاق
2-نظریه و دیدگاه اراده و مصلحت سنجی بر اساس عقل
3-نظریه و دیدگاه وجدانی بودن اخلاق
4- نظریه و دیدگاه زیبایی در اخلاق
5- دیدگاه و نظریه پرستش . معتقدین این نظریه می گویند کارهای اخلاقی از مقوله (عبادت و پرستش) است حتی آن کسی که در شعور آگاه خودش خدا را نمی شناسد و به وجود خدا اعتراف ندارد ویا آنکه با شعور آگاه خودش این کار را برای خدا و رضای او انجام نمی دهد این کارش یک نوع خدا پرستی ناآگاهانه است... (رجوع شود به کتاب فلسفه اخلاق از استاد شهید مطهری ص 69 مبحث نظریه پرستش)
بعد از بیان انواع دیدگاه ها در رابطه با معیار و ملاک اخلاقی بودن کارها و افعال اکنون می پردازیم به سوالی که جلوتر مطرح کرده بودیم و آن سوال این بود که آیا وجدان ، همه امور اخلاقی را درک می کند و به عبارت دیگر آیا می توانیم بگوییم که معیار اصلی تشخیص همه کارها و افعال اخلاقی ، وجدان است یا نه؟ با توجه به توضیحاتی که درباره وجدان در بالا ذکر کردیم و با توجه و دقت در آیات و روایات و ... نتیجه آن است که معیار اصلی تشخیص همه افعال اخلاقی چه نیکو وچه قبیح ، چه رذایل و چه فضایل همان وجدان فطری است که ما از آن به عنوان غریزه خاص الهی و نیروی ملکوتی و نورانی و... یاد کردیم . اکثر قریب به اتفاق دانشمندان اسلامی و غیر اسلامی معتقد به این نیرو و قوه هستد ولی تعبیرات آنها در باره آن مختلف است گاهی به آن وجدان اخلاقی فطری گویند و گاه آن را غریزه ملکوتی نامند و گاهی به تعبیر قرآن از آن به عنوان نفس لَوّامه یاد می شود وگاهی طبق روایات به آن واعظ درونی گفته می شود و گاهی نیز به عنوان ضمیر آدمی خوانده می شود و.....
حافظ ( علیه الرحمه) می فرماید :
دراندرون من خسته دل ندانم که چیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
سؤال دیگری که در رابطه با وجدان می توان مطرح نمود آن است آیا احکامی که از وجدان صادر می شود جدای از احکام عقل است یا اینکه احکام وجدان همان احکام عقل است ؟
در پاسخ به این پرسش شایسته است که ابتدا مختصری در باره عقل و بخشی از اقسام عقل توضیحی آورده شود . مبحث عقل یکی از دامنه دارترین و وسیع ترین بحث هایی است که متفکران و اندیشمندان و دانشمندان و فلاسفه و اهل معرفت و عرفان را به خود مشغول کرده است .عقل در لغت به معنای فهمیدن و دانستن و تمییز دادن بین نیک و بد و خیر وشر و حق و باطل است . اِبن فارِس قزوینی در کتاب مُعجَم مَقاییسُ اللُّغَة که یکی از کُتُب لغت مهم است در باره معنای عقل چنین گفته است : اَلعَقل، وَ هُوَالحابِسُ عَن ذَمیمِ القَولِ وَ الفِعلِ یعنی عقل آن است که از گفتار و رفتار زشت و ناپسند باز می دارد . اهل لغت گفته اند که عقل از عِقال گرفته شده است و عِقال هم به معنای پای بند و بستن است و عقل را بدان جهت عقل گویند که انسان را عِقال می زند و او را از آنچه مانع صلاح و سعادت و کمال اوست باز می دارد . عقل در اصطلاحات مختلف معنای خاص خود را دارد اگرچه ممکن است که همه آن معانی مختلف به یک معنای مشترک برگردانده شود . اصطلاحات مختلف عبارتند از : 1- عقل در اصطلاح لغت و لُغَویّون 2- عقل در اصطلاح فلسفی 3- عقل در اصطلاح علم کلام 4- عقل در اصطلاح عرفان 5- عقل در اصطلح علم اخلاق 6- عقل در اصطلاح رویات و آیات .
در روایت آمده است که از امام صادق (ع) در باره عقل سؤال کردند حضرت فرمود : ... ما عُبِدَ بهِ الرَّحمنُ وَاکتُسِبَ بهِ الجِنانُ . فرمود عقل آن چیزی است که بواسطه آن خداوند رحمان عبادت و بندگی شود و بهشت تحصیل گردد . سپس از آن حضرت سؤال کردند که پس آن چیزی که معاویه دارد چیست ؟ فرمود : فَقالَ : تِلکَ النَّکراءُ ، تِلکَ الشَّیطَنَةُ ، وهِیَ شَبیهَةٌ بِالعَقلِ ولَیسَت بِالعَقلِ . حضرت فرمود : آن نیرنگ است ، آن شیطنت است . آن به عقل مى ماند ولى عقل نیست .
[أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبّارِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا الْعَقْلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ الرّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ قَالَ قُلْتُ فَالّذِی کَانَ فِی مُعَاوِیَةَ فَقَالَ تِلْکَ النّکْرَاءُ تِلْکَ الشّیْطَنَةُ وَ هِیَ شَبِیهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَیْسَتْ بِالْعَقْلِ اصول کافى جلد 1 صفحه: 11 روایت 3 . شخصى از امام ششم علیه السلام پرسید عقل چیست؟ فرمود چیزى است که بوسیله آن خدا پرستش شود و بهشت بدست آید آن شخص گوید: گفتم پس آنچه معاویه داشت چه بود؟ فرمود: آن نیرنگست، آن شیطنت است، آن نمایش عقل را دارد ولى عقل نیست.]
با توجه به نکات یاد شده و دقت در مباحث مربوط به مسئله وجدان و عقل ، اکنون می پردازیم به پاسخ سؤالی که در بالا ذکر کرده بودیم . سؤال این بود که آیا احکامی که از وجدان صادر می شود جدای از احکام عقل است یا اینکه احکامِ وجدان همان احکام عقل است ؟ عقل در یک تقسیمی به عقل عملی( عقل فطری و وجدانی ) و عقل نظری و استدلالی ، تقسیم می شود .به نظر بنده با عنایت به اینکه وجدان آدمی در ردیف عقل عملی است لذا ممکن است احکام صادره از وجدان در برخی موارد به حسب ظاهر با احکام عقلی مغایرت داشته باشد ولی این مغایرت با کمی دقت و تحلیل از بین می رود و در نهایت می توان گفت که احکام عقل اگرچه عین احکام وجدان نیست ولی میتواند مؤید و موافق آن باشد . استاد شهید مطهری در کتاب مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 504 در رابطه با عقل عملی و عقل نظری چنین می گوید : مطلب دیگر- که قدمای ما هم همیشه می گفته اند این است که- می گویند عقل انسان دو بخش است: بخش نظری و بخش عملی، یا احکام عقل انسان دو بخش است: نظری و عملی. یک قسمت از کارهای عقل انسان درک چیزهایی است که هست. اینها را می گویند عقل نظری. قسمت دیگر درک چیزهایی است که باید بکنیم، درک «بایدها» . اینها را می گویند عقل عملی. کانت تمام فلسفه اش نقد عقل نظری و عقل عملی است که از عقل نظری چه کارها ساخته است و از عقل عملی چه کارها؟ او در پایان به اینجا می رسد که از عقل نظری کار زیادی ساخته نیست، عمده عقل عملی است، که او به همین مسئله وجدان می رسد.... کانت می گوید وجدان یا عقل عملی یک سلسله احکام قبلی است؛ یعنی از راه حس و تجربه به دست بشر نرسیده، جزء سرشت و فطرت بشر است. مثلاً فرمان به اینکه راست بگو، دروغ نگو، فرمانی است که قبل از اینکه انسان تجربه ای درباره راست و دروغ داشته باشد و نتیجه راستی و دروغ را ببیند، وجدان به انسان می گوید راست بگو، دروغ نگو. بنابراین دستورهایی که وجدان می دهد، همه دستورهای قبلی و فطری و- به تعبیر عوامی- مادرزادی است، به حس و تجربه انسان مربوط نیست. به همین دلیل، فرمان اخلاقی به نتایج کارها کار ندارد، خودش اساس است. مثلاً ما می گوییم: راست بگو، بعد برایش استدلال می کنیم: زیرا اگر انسان راست بگوید مردم به او اعتماد می کنند، مردم به گمراهی نمی افتند، خودش شخصیت پیدا می کند؛ نتایج راستی را ذکر می کنیم. همچنین می گوییم: دروغ نگو؛ نتایج بد دروغ را ذکر می کنیم. می گوید: وجدان اخلاقی به این نتایج کاری ندارد، فرمانی است مطلق. به عبارت دیگر آن عقل است که با مصلحت سروکار دارد. غلط است که ما بیاییم برای مسائل اخلاقی استدلال کنیم که: ایها الناس! امانت داشته باشید به این دلیل، و بعد آثار و مصلحت و فایده امانت را ذکر کنیم؛ ایها الناس! خیانت نکنید، بعد مفاسد خیانت را ذکر کنیم؛ ایها الناس! عادل باشید، آنگاه مصلحتها و آثار عدالت را ذکر کنیم؛ ظالم نباشید، آثار بد ظلم را بیان نماییم. می گوید این اشتباه است. اینها کار عقل است که دنبال مصلحت می رود......
استاد شهید مطهری در کتاب فلسفه اخلاق ص 45 در نقد بر نظریه کانت می گوید : ... اینکه ( کانت ) می گوید ما از راه عقل نظری هیچیک از این مسائل را نمی توانیم اثبات کنیم ، اشتباه است . ما از راه عقل نظری هم بدون آنکه راه وجدان و عقل عملی را انکار کنیم می توانیم آزادی و اختیار انسان و بقاء و خلود نفس و وجود خداوند را اثبات کنیم . همان فرمان های اخلاقی را که او ( انسان) از وجدان الهام می گیرد ، عقل نظری می تواند لااقل به عنوان یک مؤیِّد برای وجدان صادر کند و درک کند .
آری وجدان نیرویی است نورانی و ملکوتی که در پرتو روشنی و فروغ آن انسان ها می توانند راه را از چاه و هدایت را از ضلالت و خوبی ها را از بدی ها تشخیص دهند به شرطی که روشنایی و فروغ آن با طغیانگری و هوی و هوس و جهل و نادانی و معصیت و شهوت و خرافات و تربیت های غلط خانوادگی و اجتماعی و محیطی و... خاموش و کور نگردد. آدمی در پرتو وجدان سالم به هنگام انجام کارهای خوب وخیر مثل دستگیری از مستمندان و ضُعَفاء و بیچارگان و توجه و نوازش به یتیمان و خدمت به مردم و حل مشکلات انسان ها احساس خوشحالی و سرور و رضایت و آرامش درونی می نماید وبا انجام کارهای زشت و ناپسند احساس غم و اندوه و ندامت و سرافکندگی و عذاب وجدان می کند . فروغ و روشنی وجدان آدمی نشانه حیات انسانیت وی است و با توجه به ارزش و اهمیتی که برای وجدان بیان داشتیم بر همه انسان ها لازم است که وجدان پاک و نورانی خود را از آفات و آسیب ها و آلودگی ها محفوظ و مصون دارند تا در پرتو آن بتوانند دارای زندگی همراه با آرامش و عزت و سعادت و خوشبختی در دنیا و آخرت باشند .
استاد شهید مطهری می فرماید : هیچکس به اندازه کانت آلمانی به وجدان اهمیت نداده است . در کتاب فلسفه اخلاق ص33 در باره کانت آلمانی چنین می گوید : .... در مشرق و مغرب دنیا بوده اند کسانی که به چنین وجدان مستقلی در بشر ایمان داسته اند ، یکی از آنها کانت فیلسوف معروف آلمانی است که در دنیا او را یکی از بزرگترین فلاسفه و همردیف ارسطو و افلاطون در نبوغ می دانند. .. این فیلسوف معتقد است که فعل اخلاقی یعنی فعلی که انسان آن را به عنوان یک تکلیف از وجدان خودش گرفته است ... او در باره وجدان و ضمیر انسان خیلی حرف ها دارد که در شرح حالش نوشته اند که جمله ای دارد (که شهرت جهانی دارد)که یا به وصیت خودش و یا به انتخاب دیگران بر لوح قبرش نوشته اند وآن جمله خیلی عالی است که گفته است:
دوچیز است که انسان را همواره به اعجاب در می آورد و هرچه آن را بیشتر مطالعه می کند اعجابش بیشتر می شود :
1-آسمان پر ستاره ای که بربالای سر ما قرار گرفته است
2- وجدانی که در ضمیر ما قرار دارد .
( رجوع شود به کتاب فلسفه اخلاق از شهید مطهری ص 33 و نیز کتاب انسان و ایمان از شهید علامه مرتضی مطهری صفحه 74 چاپ 1371 )
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
روز شنبه
26 تیر 1395 ه.ش
1437 ه.ق
***************************************
**مقاله ای راجع به «وجدان اخلاقی»
***نسیم معرفت***
بسم الله الرحمن الرحیم
**حجاب و عفاف و راهکارهایی در جهت اجرایی کردن آن
بیست و یکم تیر به عنوان هفته عفاف و حجاب نامگذاری شده است. روزی که یاد آور قیام خونین و غیرتمندانه مردمان دیار خورشید است. قیامی که در تاریخ ایران اسلامی از آن به عنوان قیام گوهر شاد یاد می شود . مردم غیرتمند و مُتدیِّن و مُجاهد و فداکار مشهد مقدس به پیروی از علماء متعهد خود در 21 تیر 1314 در برابر توطئه بزرگ کشف حجاب که توسط رضا شاه قُلدر و خائن و سرسپرده اجرا می شد بپا خواستند و با اجتماع عظیم خود در مسجد گوهر شاد و تقدیم هزاران شهید و مجروح در راه دفاع از حریم حجاب و عفاف ، حماسه ای جاویدان خلق نمودند و ثابت کردند که مسلمانان در هیچ عصر وزمانی نباید تسلیم خواسته های نامشروع دشمنان اسلام و قرآن باشند . جریان روشنفکرِ بیمار و غرب گرایان که از نوک پا تا فرق سر تسلیم و سر سپرده غرب بودند و حکومت فاسد پَهلَوِی اول را نیز با خود همراه داشتند ،در اجراء نقشه شوم کشف حجاب که طرح ننگین آن را از استعمارگران غربی گرفته بودند ، شکست مفتضحانه متحمل شدند و به اهداف پلید و شوم خود نرسیدند . پیام بزرگ قیام گوهر شاد ، حفظ و مراقبت و دفاع از ارزش ها و شعائر دینی از جمله حجاب و عفاف است.براساس آیات و روایات و ادله دیگر ،حجاب اسلامی از ضرویات دین ومذهب و فقهِ تشیع محسوب می شود . حجاب یک امر فطری و منطبق با فطرت پاک انسان ها است . کشف حجاب و لخت و عریان شدن و بی حیایی برخلاف فطرت و عقل سلیمِ انسان ها می باشد .حیاء وعفاف و حجاب مُثلَّث مبارکی است که سعادت و سلامت جامعه را تضمین می کند و حافظ حریم خانواده می باشد . استکبار جهانی با شبیخون فرهنگی سعی در تخریب و از بین بردن حیاء وعفاف و حجاب داشته و دارد و مسؤلان فرهنگی باید هوشیار و مراقب باشند . حجاب مقدمه عفتِ فرد و جامعه و سبب آرامش و سلامت اجتماعی است . فلسفه حقیقی حجاب در واقع احترام و حرمت به شخصیت و منزلت واقعی زن می باشد . اگر چه مسئله عفاف و حجاب بیشتر متوجه زنان و دختران است ولی بخشی از احکام حجاب بین زنان و مردان مشترک است و در حقیقت مردان نیز باید با حفظ عفت ، حدودی از حجاب را رعایت کنند . یکی از راه های ارج نهادن به مقام و منزلت زنان حفظ حریم عفاف و حجاب آنها می باشد و هر کار و اقدامی ( اعم از نوشتاری و گفتاری و هنری و...) که عفت و حجاب زنان را مخدوش سازد در واقع به کرامت و منزلت و شخصیت واقعی او ضربه و زیان وارد کرده است . سَوق دادن زنان و دختران به بد حجابی و بی حجابی خیانت بزرگ به همه جامعه و خانواده ها و نسل های فعلی و آینده است . حجاب اسلامی نماد مترقی اسلامی است که همیشه باید زنده و پابرجا باشدو پوشش اسلامی در قالب حجاب برتر یعنی چادر افتخاری برای بانوان مسلمان می باشد . استحکام خانواده و پاکی و امنیت جامعه در گرو عفاف و حجاب اسلامی است. دشمنان اسلام و استعمارگران بخوبی دریافتند که یکی از راه های استیلاء و تسلُّط بر جوامع اسلامی ، تخریب و تحریف واستحاله و ایجاد تزلزل در اصول و ارزش های والای دینی و اسلامی است . آنها بخوبی می دانند جامعه ای که به معیارها و و ارزش ها و اصول اسلامی و انسانی و ملی خود پایبند باشند هیچگاه تسلیم خواسته های نامشروع استعمارگران و مستکبرین نخواهند شد . هرجا که استعمارگران غربی به معنای عام خود ، نفوذ و تسلط پیدا کردند از راه نفوذ فرهنگ شوم استعماری و غربی بوده است .استعمار پیر انگلیس که بر بخشی از دنیا از جمله هند و مناطق اسلامی سیطره و نفوذ داشتند از همین راه ( یعنی استیلاء فرهنگی با ابزارهای متناسب آن ) وارد شدند و به مطامع پلید خود دست یافتند و سبب اختلاف و درگیری و نزاع و عقب ماندگی و انحطاط ملت ها و کشورها شدند . کشور بزرگ هند به جهت نفوذ فرهنگ استعماری در آن ، علاوه بر آسیب های فرهنگی و اقتصادی و... حتی زبان خود را نیز از دست داد و بجای آن زبان انگلیسی حاکم شد . زبان انگلیسی فقط یک زبان نیست بلکه وسیله ای جهت انتقال افکارپلید و شوم غربی در کشور های تحت نفوذ می باشد . البته منظورم این نیست که آموختن زبان انگلیسی و خارجی حرام باشد بلکه مقصود آن است که متوجه باشیم که قدرت های استعماری و غربی از هر ابزاری که مناسب باشد و مقاصد شومشان را تأمین نماید استفاده خواهند کرد و مسلمین و ملت ها نباید در برابر برنامه های پلید آنها در خواب غفلت باشند . به نظر بنده غفلت و غافل شدن از نقشه های رنگارنگ دشمنان اسلام و قرآن ، بزرگترین خطر و عاملِ انحطاط و سقوط برای جوامع اسلامی و مسلمین می باشد . ملت های بیدار و آگاه و بصیر و موقعیت شناس هیچگاه تسلیم اجانب و دشمنان نخواهند شد . یکی از موارد و جاهایی که مسلمانان خصوصا ملت شریف ایران باید متوجه و بیدار و بصیر باشند و راه های نفوذ بیگانگان و دشمنان را مسدود نمایند ، مسئله حفظ حریم حجاب و عفاف است که متاسفانه نقشه های بسیار پیچیده و رنگارنگ و متنوعی از سوی مستکبرین و استعمارگران و غربی ها و عوامل آنها در این باره طراحی شده و می شود و اگر اقدامات و برنامه های عملی و کارساز و حساب شده از ناحیه مسؤلین و متولیان فرهنگی و نهاد های مربوطه با همفکری فرهیختگان متعهد و علماء و بزرگان دینی صورت نگیرد و یا ضعیف عمل شود امکان توسعه خطر بد حجابی و بی حجابی وجود دارد. « مستر همفر»جاسوس انگلیسی(جاسوس بریتانیا) که در ممالک اسلامی و خاور میانه حضور و فعالیت داشت می گوید :در کشورهای اسلامی و به خصوص ایران تنها راه نفوذ ، حذف حجاب از جامعه است . توسعه بدحجابی و بی حجابی و ابتذال چه بسا آسیب های جبران ناپذیری به خانواده ها و جوانان و جامعه وارد می کند . فساد وفحشاء و ابتذال و هرزگی و ناامنی اجتماعی و اخلاقی و آسیب به سلامت روحی و روانی جامعه و تضعیف و تزلزل و گُسستِ بنیان خانواده و طلاق و جدایی و... بخشی از آثارشوم بد حجابی و بی حجابی می باشد و حفظ کرامت و هویت و شخصیت زن و ایجاد نسل پاک و شرافتمند و ارتقای امنیت اجتماعی و اخلاقی و روحی و روانی جامعه و جلوگیری از فساد و جُرم و ناهنجاری های اخلاقی و... در پرتو حفظ حریم حجاب و عفاف و گسترش آن تأمین می گردد. عفاف و حجاب باید در همه سطوح جامعه اسلامی نهادینه گردد ولی مع الأَسف هنوز با اینکه در حدود 38 سال از انقلاب اسلامی ایران می گذرد این امر ( نهادینه شدن عفاف و حجاب در حد مطلوب ) به عِلَل و عوامل مختلف که در جای خود باید بررسی گردد ، محقق نشده است و با وجود اینکه قانون عفاف و حجاب در سال 1384 در شورای عالی انقلاب فرهنگی مصَوَّب شد و برخی اقدامات مقطعی از ناحیه برخی از نهاد ها و تشکل ها در جهت ترویج حجاب و عفاف انجام گرفت ولی متأسفانه در باره حجاب و عفاف ، کار فرهنگی منسجم و مستمر وجود ندارد و این یکی از چالش ها و آسیب های مهم در این بخش می باشد . بنده به نوبه خود به عنوان یک وظیفه شرعی و دینی و انسانی ... جهت تقویت وعملی و اجرایی شدن مقوله عفاف و حجاب در جامعه اسلامی علاوه بر توجه دادن به آسیب شناسی در باره موضوع یاد شده ، راهکارهایی را نیز به شرح زیر ارائه می نمایم و امیدوارم که مورد توجه مسؤلین و نهادهای مربوطه قرار گیرد :
1- اگرچه همه آحاد ملت مسلمان و شریف ایران در قبال موضوع عفاف و حجاب مسؤلیت دارند ولی لازم است که پیگیری این مسئله بسیار مهم از ناحیه یک نهاد فرهنگی تحت اشراف دولت جمهوری اسلامی ایران انجام شود و همه مردم بدانند که موضوع عفاف و حجاب به طور قانونی و شرعی متوجه فلان نهاد است و اگر کسی و یا گروهی در شهری و یا استانی بخواهد در این راستا حرکتی و اقدامی انجام دهد مورد پشتیبانی معنوی و مادی آن نهاد قرار گیرد . بنده هنوز تا این تاریخ متوجه نشدم که متولی و مسؤل مستقیم مسئله عفاف وحجاب به عهده کدام نهاد می باشد . آیا وزارت فرهنگ در این رابطه مسؤلیت بِالمُباشَره و مستقیم دارد یا .... ؟!! البته اگر وزارت امر به معروف و نهی از منکر وجود داشته باشد شایسته است که متولّی این امر خطیر باشد . موضوع تشکیل وزارتخانه امر به معروف و نهی از منکر در نیمه اردیبهشت ماه سال 1390 از سوی حضرت آیتالله مکارم شیرازی مطرح شد. ایشان فرمودند : باید «وزارت امر به معروف و نهی از منکر» ایجاد شود تا به مسائل اخلاقی در مدارس و دانشگاهها و رسانهها رسیدگی شود .
2- آسیب شناسی در رابطه با مقوله عفاف و حجاب یکی از اولویت های مهم در مقام اجراء و عملی کردن عفاف و حجاب در جامعه است .
3- در همه استان ها و شهرستان ها با همکاری و مساعدت مسؤلین و ائمه جُمُعه و ... جمع محدودی از افراد متعهد و کاردان و دانا ( حلقه ها و کار گروه های خاص ) تشکیل شود تا به طور کارشناسی شده مستمرّا پیگیر موضوع عفاف و حجاب در مناطق مختلف کشور باشند .
4- فرهنگ سازی در رابطه با موضوع عفاف و حجاب با همکاری و مساعدت نهاد های فرهنگی و مسؤلین مراکز مختلف می تواند یکی از اولویت های خیلی مهم در این راستا باشد .
5- نقش تشکل های مذهبی و اجتماعی و سیاسی و ... در تقویت و ترویج عفاف و حجاب در جامعه بسیار حائزاهمیت است لذا باید از این تشکل ها نیز در این راستا بهره گرفت .
6- نقش صدا و سیما بطور ویژه در رابطه با تقویت و ترویج عفاف و حجاب بسیار مهم است وصدا و سیما هیچگاه نباید دراین امر کوتاهی نماید . صدا وسیما در واقع یک دانشگاه عمومی و بزرگ برای تعلیم و تربیت و نشر فرهنگ اصیل اسلامی و دینی است .
7- استفاده از توانمندی های هنری اشخاص و گروه ها (با اقسام گوناگون آن ) و بهره گیری از توانمندی های شعری و قلمی افراد در مقوله عفاف و حجاب می تواند گارگشا و مفید باشد .
8- بهره گیری از نظرات عالمانه و دلسوزانه علماء و مراجع و روحانیت معظّم و مُبَلِّغین عزیز در مناطق مختلف ایران اسلامی می تواند در پیشبرد و تقویت حریم عفاف و حجاب بسیار تأثیر گذار باشد . هیچگاه نباید از مشورت با علماء و بزرگان دینی غفلت شود .
9- نقش ایمه جُمُعه سراسر کشور در شهرستان ها و استان ها در رابطه با مقوله عفاف و حجاب بسیار حیاتی و مهم است
10- برگزاری همایش های مهم و سازنده در رابطه با عفاف و حجاب با دعوت از کارشناسان و ائمه جمعه سراسر کشور و ... لازم و ضروری است .
11- نقش بسیار مهم حوزه علمیه قم و حوزه های علمیه سراسر کشور نباید نادیده انگاشته شود . حوزه های علمیه باید در رابطه با مقوله عفاف و حجاب مسؤلیت بیشتری داشته باشند به طوری که همه مردم این احساس مسؤلیت را در مرحله اجراء و عمل به عفاف و حجاب احساس نمایند .
12- از نقش بسیار مهم نمایندگان مجلس شورای اسلامی در مناطق مختلف کشور نباید غفلت نمود و نمایندگان هر شهری نسبت به این وظیفه مهم دینی و ملی باید اهتمام ویژه و اقدامات محسوسی داشته باشند .
13- از نقش زنان و گروه هایی از قبیل ( جامعه بسیج زنان و مانند آن ) در ترویج و تحکیم عفاف و حجاب نباید غفلت نمود . زنان بخش مهمی از جامعه را تشکیل می دهند و باید در این راه نقش آفرینی شایسته ای از خود نشان دهند .
14- کنترل معقول و صحیح فضای مجازی و اینترنت و سالم سازی این فضاها می تواند کمک شایانی در ترویج عفاف و حجاب در جامعه داشته باشد
15- نظارت درست بر سینماها و رسانه ها و مطبوعات و نشریات و استفاده از آن ها در جهت تقویت و تحکیم و ترویج عفاف و حجاب تأثیر به سزایی دارد .
16- ایجاد کانون های آموزش برای ترویج عفاف و حجاب بسیار مؤثر است
17- انعکاس درست و سازنده عفاف و حجاب در دروس دانش آموزان در مقاطع مختلف تحصیلی ضروری است .
18-استفاده از نظرات اساتید دانشگاه و معلمین عزیز و کارشناسان و متخصصین مختلف ضروری است
19- توجه و نظارت درست و مستمر نسبت به محیط های آموزشی و دانشگاهی در جهت تقویت و ترویج عفاف و حجاب در این مراکز
20- سپاه و بسیج و نیروهای متعهد انقلابی می توانند نقش فعّال و چشمگیری در جهت ترویج وتقویت عفاف و حجاب داشته باشند و امید است که نقش این عزیزان در این راستا محسوس تر و بیشتر باشد .
21- تقویت و پشتیبانی معنوی ومادی مراکز و نهاد های مسؤل از (گروه ها و تشکل های شناخته شده ) که در رابطه با عفاف و حجاب فعالیت دارند ( مانند رَیحانة النبی ص که متأسفانه با وجود فعالیت های مطلوب و خوبی که داشته مورد حمایت قرار نگرفت )
22- همدلی و همفکری همه مسؤلان و نهاد های مربوطه در جهت ترویج و تقویت و احیاء عفاف و حجاب .
23- تصویب قوانین لازم جهت تسهیل در اجراء و عملی کردن مسئله عفاف و حجاب ضرورت دارد
24- الزام به رعایت حجاب و عفاف در همه مراکز دولتی و ادرات و نظارت درست و مستمر در این زمینه ضروری است .
25- جلوگیری از اقدامات مخدوش کننده در رابطه با عفاف و حجاب ( ممکن است برخی از اشخاص یا گروه های مسئله دار و مُغرِض در جهت عفاف و حجاب اقدامات و کارهایی انجام دهند که در ظاهر امر حمایت از عفاف و حجاب باشد ولی واقع مطلب تخریب و تضعیف جایگاه عفاف و حجاب باشد .
26- برگزاری راهپیمایی سراسری عفاف و حجاب در همه استان ها و شهر ها بسیار شایسته و
ضروری است
27- توجه به امر اشتغال جوانان و اشتغال زایی ونیز اقدامات عملی در تسهیل امر ازدواج می تواند جوانان را به سوی عفاف و حجاب سوق دهد.
28- برخورد قاطع و قانونی باعوامل داخلی و خارجی که حرمت حریم عفاف و حجاب را با روش های مختلف می شکنند
29- تبلیغات مناسب در قالب های مختلف( فیلم ، عکس ، نوشتار کوتاه و پرمُحتوی ، ...) در رابطه با عفاف و حجاب .
30- احیاء مُتعَه و صیغه موقَّت با چهار چوب قانونی و شرعی می تواند نقش سازنده ای در عفاف و عفت عمومی جامعه داشته باشد .
سیداصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
بیست و چهارم تیر 1395 ه .ش
نُهُم شوّال المُکَرَّم 1437 ه. ق .
*******************************
بیانیه جامعه مدرسین به مناسبت هفته حجاب و عفاف**
علت نامگذاری 21 تیر ماه به عنوان روز حجاب و عفاف
عفاف و حجاب در سبک زندگی ایرانی- اسلامی» منتشر شد
کتاب «عفاف و حجاب در سبک زندگی ایرانی- اسلامی» بر مبنای بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی به نقل از مهر، همزان با هفته حجاب و عفاف، انتشارات انقلاب اسلامی (دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی خامنهای) کتاب «عفاف و حجاب در سبک زندگی ایرانی- اسلامی» را برای مطالعه معرفی کرد. کتاب «عفاف و حجاب در سبک زندگی ایرانی- اسلامی» نخستین دفتر از مجموعهای 5 جلدی با عنوان «نقش و رسالت زن» است که توسط انتشارات انقلاب اسلامی منتشر شده است. این کتاب از 5 فصل با عناوین؛ عفّت و حیا، روابط زن و مرد، حجاب و پوشش، کشف حجاب و بیبندوباری و روش برخورد با بیبندوباری تشکیل شده است. این کتاب بطور خاص از جهت تمرکز بر بحث «عفاف و حجاب» اثری منحصربهفرد است که با دستهبندی و محوریابی مناسب بیانات حضرت آیتالله خامنهای(مدّظلّهالعالی) تلاش کرده تا طرحی جامع از مجموعه نکات مفید در بحث از «عفاف و حجاب» را در سبک زندگی ایرانی- اسلامی پیش روی مخاطب قرار دهد
***نسیم معرفت**
** وصیت نامه شهید سیدعلی سعادت میرقدیم
بِسمِ رَبِّ الشُّهداءِ وَالصّدِّیقین
اینجانب فرزند شما سیدعلی سعادت تقاضا دارم که وقتی خبر شهادت من را شنیدید بسیار شادمان باشید وهرگز برایم گریه وزاری نکنید چون شهید لازم به گریه ندارد. شما پدر ومادر وخواهر وبرادر ودوستان وآشنایانِ من از شما می خواهم راه من را ادامه دهید وهمیشه علیه دشمنان اسلام قیام کنید چه با مشت وچه با سلاح وچه با چماق وهرگز با دشمن اسلام سازش نکنید وهرگز به این منافقان اعتماد نکنید وآنها را نابود کنید.
پدر ومادرعزیزم اگر من شهید شدم در روز عزای من با رویی شاد وشادمان باشید چون شهید همیشه زنده وجاوید است وانشاءالله که شهادت من باعث به حرکت درآمدن شما وباایمانشدن مردم محل ما باشد.
پدر ومادر وخواهر وبرادر وداماد وعروس وعمه وخاله من از شما امید آن دارم که هرگز برایم گریه نکنید وبجای گریه راه من را ادامه داده واز دوستان بخواهید که اشکالاتی که داشتم مرا ببخشند وراه من را ادامه دهند. من از برادرم سیدحسن ** می خواهم که تو می توانی راه من را ادامه دهی واین را نیز می دانم که می توانی. از او می خواهم مرا فراموش نکند . حتما.
انشاءالله آن چیزهایی که در نامه نوشته بودم اجرا می کنید ودوباره به مادرم می گویم : تومادرِ زینبی هستی وخدا از تو راضی است وتو ای پدرم تو هم مثل پدران شهیدان کربلا وشهیدان جنگ ایران هستید.
به مادرم بگویید که شیرش را برمن حلال کند ودر آخر همه شما را به خدا می سپارم.
والسلام
سیدعلی سعادت میرقدیم
***********************************************************************************
**وصیتنامه دیگر از شهید سیدعلی سعادت میرقدیم
بسمه رب الشهداء و الصدیقین
این بنده قبل از انقلاب و دوران طاغوت بچه ای بودم که اسلام واقعی را نمی شناختم و فکر می کردم که اسلام یک دینی است که فقط تشویق به نماز خواندن و روزه گرفتن می کند ، ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری یک مرجع تقلید تشیع و یک رهبر بیدار و آگاه یعنی امام خمینی ( ره ) اسلام واقعی را شناختم و به مبارزه با ظالمان و ستمگران و منافقان روی آوردم .
در ابتدا وارد بسیج مستضعفین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی لاهیجان شدم تا بتوانم ضمن خدمت به مردم مسلمان ، مبارزه با ضد انقلاب داخلی و خارجی را پیشه خود سازم و از شما برادران مسلمان می خواهم که اسلام واقعی را بشناسید و در راه اسلام مبارزه کنید . به امام خمینی که رهبری بی نظیر است اعتماد کنید و از سخنان و رهنمودهایش سر پیچی نکنید. رهبری که طرفدار سرسخت مستضعفان و محرومان جهان است. شما پدر ومادر و بستگان من ، بعد از شهادتم برایم گریه نکنید و ناراحت نباشید و افتخار کنید که در راه اسلام عزیز کشته شده ام. شما هم برای اسلام فداکاری کنید و به هر وسیله ای که می توانید به میدان مبارزه علیه کفر بیایید و راه مرا ادامه دهید . پدر و مادر عزیز و دیگر فامیل ها و بستگان ، امید آن را دارم در روز عزایم نه تنها غمگین و ناراحت نبوده بلکه سرحال و شادمان باشید زیرا که شهید گریه و زاری ندارد و همیشه زنده و جاوید است و نزد خداوند روزی می خورد که قرآن کریم می فرماید : وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ (سوره آل عمران آیه 169) .
انشاءالله شهادت من باعث به حرکت درآمدن شما و مردم محل مان باشد. از دوستانم بخواهید که اگر از من بدی دیدند به بزرگی خودشان ببخشند و راه مرا که مبارزه با دشمنان اسلام است ادامه دهند . از برادرم سید حسن می خواهم که مرا فراموش نکند و راه مرا ادامه دهد. انشاءالله مطالبی را که توصیه کرده ام به آن عمل کرده و به مادرم نیز سفارش می کنم که تو مادر زینبی باش ودر شهادتم صبر را سر مشق زندگی خود قرار ده تا خدا از تو راضی باشد و تو پدر بزرگوار مانند پدران شهدای کربلای امام حسین (علیه السلام) و کربلای ایران نیز صَبور باش . از مادرم می خواهم که مرا حلال کند .
در خاتمه باید عرض کنم که من دو آرزو دارم : یکی اینکه اگر مُردم ، مرگ من شهادت در راه خدا باشد و دیگر اینکه شهادتم همراه با پیروزی اسلام باشد. به خداوند قسم یاد می کنم اگر هزار جان داشتم در راه خدا و اسلام عزیز فدا می کردم . همه شما را به خداوند بزرگ و مهربان می سپارم.
والسلام علیکم و علی عبادالله الصالحین .
کوچک شما سید علی سعادت
**تذکر: جناب حجت الأسلام سید حسن سعادت میرقدیم دو، سه سال قبل از شهادت شهید سید علی سعادت ، طلبه شده بود ودر مدرسه علمیه لاهیجان وبعد از آن در حوزه علمیه کاشان مشغول تحصیل علوم دینیه بوده.
*** شهید سید علی سعادت اشعاربسیار جالبی از برادر رزمنده در آن زمان جناب فضل الله صلواتی را در آخر وصیتنامه خود آورده که ذیلا ذکر می شود
(البته روزگار میچرخد ، بعضی ها در حوادث مختلف روزگار، دگرگون واستحاله می شوند وبعضی ها هم ثابت قدم واستوار وسالم می مانند امیدواریم که جناب دکتر فضل الله صلواتی نیز از مسیر درست انقلاب واسلام وارزش ها و اطاعت از ولی امر مسلمین حضرت آیت الله خامنه ای منحرف نشده باشند؟!!!:
** مبادا اجر خود را کم کنی مادر
عزیزم مادرم
آیا شنیدی؟
که اندرکربلا ظالم چه ها کرد؟
نه رحمی ، نه خداوندی
نه وجدانی ، نه انسانیتی
نه از مردی واز مردانگی چیزی
مگر فرزند تو مادر
از آن مردان پاک حق بُوَد بهتر
مسلّم این نخواهد بود
مبادا مادرم
کفران کنی لطف خدایی را
مبادا کم کنی از شکرهای خود
مبادا اجر خودرا کم کنی مادر
مبادا صبرتوشیطان برد مادر
وازغیرخدا یاری بخواهی ومددکاری
توباید فخر برعالم کنی
شادان شوی ازاینکه فرزندت فدای راه حق گردید
درراه حقیقت ها شد قربان
مگر مادر نمی دانی
که مرگ وزندگی دست چه کس باشد؟
نمی دانی که عمر هرکسی ثابت ومرگش نیز معلوم است؟
نمی خواهی توای مادر
بجای مرگ در بستر
که فرزندت شهید راه حق گردد
شهید راه انسانیت ها
شهید راه پاکی ها
شهیدراه پاکیزه ها
جاوید مانَد
زنده گردد تا ابد
در پیش خدا
در عالم معنی
در ورای عالم پیدا
بمانَد جاودان
روزی خورَد
اندر بهشت ونزد مردان خدا
نزد پیغمبر وامامان
فداکاران راه دین وایمان
تا راه یزدان جاودان مانَد
نخور غم مادرم
نالان مشو
شیوَن مکن
شادان وسرخوش باش
شادی کن
برای صبح پیروزی که نزدیک است
به امّید چنین روزی به امّید چنین روزی
{ عزیزم، مادرم،
آیا شنیدی
که اندر کربلا ظالم چه ها کرد؟
نه، رحمی، نه خداوندی
نه، وجدانی، نه انسانیتی
نه از مردانگی و نه از مردی چیزی
مگر فرزند تو مادر از آن مردان پاک حق بود بهتر
عزیزش بیشتر داری
مسلم این نخواهد بود،
مبادا مادرم کفران کنی، لطف خدایی را
مبادا کم کنی از شکرهای خود
مبادا اجر خود را کم کنی مادر
مبادا صبر تو شیطان بَرَد مادر
و از غیر از خدا یاری بخواهی و مددکاری
و از جز او کمک خواهی
تو باید فخر بر عالم کنی
شادان شوی از اینکه فرزندت فدای راه حق گردد
و در راه حقیقت ها شود قربان
مگر مادر نمی دانی که مرگ و زندگی دست چه کس باشد
نمی دانی که عمر هرکسی ثابت و مرگش نیز معلوم است
نمیخواهی تو ای مادر به جای مرگ خِفّت بار و ننگ آور
به جای مرگ در بستر
که فرزندت شهید راه حق گردد
شهید راه پاکیها
شهید پاکبازیها
جاوید مانَد، زنده گردد تا ابد در این جهان و در دل تاریخ
در پیش خدا در عالم معنا
ورای عالم پیدا،
بمانَد جاودان
روزی خورَد اندر بهشت و نزد مردان خدا
نزد پیغمبرها، امامان و فداکاران راه دین و ایمان
راه یزدان جاودان ماند
مخور غم مادرم،
نالان مشو شیون مکن
شادان و سرخوش باش برای صبح پیروزی که نزدیک است
به امید چنین روزی به امید چنین روزی}
تذکر: عزیزانی که در باره شهید سید علی سعادت عکس وتصویر وخاطره و... دارند لطف کنند از طریق ایمیل برای ما ارسال فرمایند
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
ایمیل ما:saadat_110@mihanmail.ir
***نسیم معرفت**
بسم الله الرحمن الرحیم
*گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست.
مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای
مکتب متعالی و نورانی اسلام و اهلبیت (علیهم السلام) در طول تاریخ با مجاهدت ها و ایثار ها و شهادت ها همراه بوده وخواهد بود. اسلام وقرآن و آیین راستین محمدی (صَلّی الّلهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) از آغاز ظهور تا کنون مواجه با خصومت ها و دشمنی های سرسختانه دشمنان و مستکبرین بوده وبعدها نیز چنین خواهد بود. اسلام و قرآن هیچگاه دعوت به جنگ نکرده ونمی کند مگر زمانی که دشمنان اسلام آغاز به جنگ نمایند و یا توطئه بزرگی بر ضد اسلام وبشریت طراحی شده باشد که در این صورت مسلمین و مردم مُجاز خواهند بود که در برابر متجاوزین به عنوان دفاع و جهاد ، ایستادگی و مقاومت و مقابله نمایند . باب جهاد وشهادت برای مقابله با مستکبرین و متجاوزین و دشمنان اسلام وقرآن همیشه باز است و ملت ایران و پیروان اسلام و اهل بیت (علیهم السلام) با الگو گیری از قیام اباعبد الله الحسین ( علیه السلام) همیشه و در همه حال برای حفظ وحراست و پاسداشت از حریم دین و قرآن و ارزش های اسلامی و دینی وانقلابی آماده جهاد و شهادت و ایثار و جانبازی وفداکاری هستند. ملت شریف ایران که به اسلام و دین محمدی (صَلّی الّلهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) و مکتب نورانی اهلبیت(علیهم السلام) عشق می ورزند هیچگاه خواهان ذلت پذیری و ظلم و ستم نبودند و در طول تاریخ نیز ثابت کردند که در برابر متجاوزین و ستمگران ساکت نخواهند ماند. زمانی که بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی ، نهضت و قیام خود را بر ضد حکومت فاسد و فاجر ستمشاهی آغاز نمود ، ملت مجاهد وشهید پرور ایران با مال وجان و تقدیم هزاران شهید و جانباز از نهضت و قیام مقدس امام خمینی حمایت و پشتیبانی کردند و بعد از انقلاب نیز در همه عرصه های دشوار و در همه سختی ها وفشار ها و در برابر همه دشمنان اسلام و انقلاب از خود مقاومت نشان دادند و از انقلاب و ارزش های اسلامی وانقلابی و آرمان های امام خمینی ره دفاع کردند. زمانی که صدام تکریتی با تحریک استکبار جهانی برای نابودی انقلاب اسلامی به جمهوری اسلامی ایران حمله کرد ، باز ملت شریف ایران و اقشار مختلف و مردان و زنان و جوانان این آب و خاک در برابر ارتش متجاوز صدامی ایستادگی کردند و با رشادت ها و ایثارگری ها و جانبازی ها و شهادت ها از اسلام و قرآن و انقلاب و جمهوری اسلامی ایران دفاع نمودند. هر استانی از استان های ایران وهر شهری از شهر های ایران و بلکه شاید هر روستایی از روستاهای این کشور عزیز در بردارنده شهید ویا شهدایی است که برای حفظ اسلام و قرآن و انقلاب و ارزش های اسلامی و دینی و انقلابی جان عزیز خود را فدا کردند. گاهی بعضی خانواده ها چندین عزیز خود را تقدیم اسلام و قرآن و انقلاب نمودند و بر این فداکاری ها افتخار می کردند. استان گیلان نیز یکی از استان های ایران اسلامی است که مردم شریف آن در طول تاریخ عشق و ارادت خود را به اسلام و قرآن واهل بیت (علیهم السلام) ثابت نمودند ودر راه مبارزه با ظلم وستم بسیار خوب درخشیدند. آنها در نهضت جنگل که یکی از عرصه های پیکار با ستمگران و متجاوزین بود از خود رشادت ها و فداکاری ها نشان دادند که در تاریخ ایران وگیلان ثبت شده است. در راه حمایت از نهضت وقیام امام خمینی و نیز پشتیبانی از نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران از هیچ خدمت و کوششی دریغ نورزیدند . مردم گیلان در جنگ تحمیلی نیز برای دفاع از اسلام و قرآن و کشور از جهات مختلف ( کمک های مالی و معنوی و...)بسیار خوش درخشیدند و هزاران شهید و جانباز تقدیم نمودند. کگنره هشت هزار شهید استان گیلان که در تاریخ چهاردهم اردیبهشت 1395 در میدان شهدای ذهاب رشت با حضور سردار سلیمانی و حضرت آیت الله نوری همدانی و آیت الله زین العابدین قربانی و خانواده ای شهداء و جانبازان و ایثارگران وسایر اقشار برگزار شد ، نشان دهنده آن است که مردم استان گیلان همیشه در خدمت اسلام و قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) و نظام مقدس جمهوری اسلامی بوده وخواهند بود و لحظه ای در حفظ و حراست از ارزش های شهداء و ارزش های دینی کوتاهی و غفلت نخواهند کرد. همیشه از خط اصیل بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی و آرمان های پاک او و نیز از ولی فقیه زمان مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای حمایت کرده و در پشتیبانی از ولایت مطلقه فقیه هیچگاه کوتاهی نخواهند کرد. در پایان یادی می کنم از مرحوم آیت الله صادق احسانبخش امام جمعه سابق رشت و نماینده حضرت امام خمینی در استان گیلان که اَلحَق والأِنصاف خدمات ارزنده ای در جمیع جهات برای مردم گیلان انجام داد.
والسلام
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
چهاردهم اردیبهشت 1395 .
روز سه شنبه
25 رجب المرجب 1437 ه.ق
شهر مقدس قم

**شهید سید علی سعادت میرقدیم را بهتر بشناسیم
**شهید سید علی سعادت میرقدیم را بهتر بشناسیم
**شهید سید علی سعادت میرقدیم را بهتر بشناسیم
**شهید سید علی سعادت میرقدیم را بهتر بشناسیم
**شهید سید علی سعادت میرقدیم را بهتر بشناسیم
**شهید سید علی سعادت میرقدیم را بهتر بشناسیم
**شهید سید علی سعادت میرقدیم را بهتر بشناسیم
**شهید سید علی سعادت میرقدیم را بهتر بشناسیم
***نسیم معرفت**
شهداء شمع محفل بشریتند ( از استاد شهیدمرتضی مطهری)
سایت هشت هزار قهرمان گیلان(شهدای استان گیلان)
شهید سیدعلی سعادت میرقدیم(کلیک کنید)
سایت هشت هزار قهرمان گیلان(شهدای استان گیلان)
شهید سیدعلی سعادت میرقدیم(کلیک کنید)
سایت هشت هزار قهرمان گیلان(شهدای استان گیلان)
شهید سیدعلی سعادت میرقدیم(کلیک کنید)
سایت هشت هزار قهرمان گیلان(شهدای استان گیلان)
شهید سیدعلی سعادت میرقدیم(کلیک کنید)
سایت هشت هزار قهرمان گیلان(شهدای استان گیلان)
شهید سیدعلی سعادت میرقدیم(کلیک کنید)
سایت هشت هزار قهرمان گیلان(شهدای استان گیلان)
شهید سیدعلی سعادت میرقدیم(کلیک کنید)
سایت هشت هزار قهرمان گیلان(شهدای استان گیلان)
شهید سیدعلی سعادت میرقدیم(کلیک کنید)
****************************************
**حق شهید - پایگاه جامع استاد شهید مرتضی مطهری
**حیات - « شهید » از نگاه استاد مطهری
***نسیم معرفت***
تفسیر آیه 10 و 11 و 12 از سوره اَلسَّجدة
**وَ قَالُوا أَ ءِذَا ضلَلْنَا فى الأَرْضِ أَ ءِنَّا لَفِى خَلْقٍ جَدِیدِبَلْ هُم بِلِقَاءِ رَبهِمْ کَفِرُونَ.(10)
آنها گفتند : آیا هنگامى که ما مردیم و در زمین گم شدیم آفرینش تازهاى خواهیم یافت ؟ ! ولى آنها لقاى پروردگارشان را انکار مىکنند ( و مىخواهند با انکار معاد آزاد باشند و به هوسرانى خویش ادامه دهند).
**قُلْ یَتَوَفَّاکُم مَّلَک الْمَوْتِ الَّذِى وُکلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ(11)
بگو : فرشته مرگ که بر شما مامور شده ( روح ) شما را مىگیرد ، سپس به سوى پروردگارتان باز مىگردید.
**وَ لَوْ تَرَى إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاکِسوا رُءُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصرْنَا وَ سمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صلِحاً إِنَّا مُوقِنُونَ .(12)
و اگر ببینى مجرمان را هنگامى که در پیشگاه پروردگارشان سر به زیر افکنده ، مىگویند : پروردگارا ! آنچه وعده کرده بودى دیدیم و شنیدیم ، ما را باز گردان تا عمل صالح بجا آوریم ، ما به قیامت ایمان داریم!
ندامت و تقاضاى بازگشت
این آیات با بحث گویائى در باره معاد آغاز مىشود ، سپس حال مجرمان را در جهان دیگر بازگو مىکند ، و مجموعا تکمیلى است براى بحث هاى گذشته که پیرامون مبدأ سخن مىگفت ، زیرا مىدانیم بحث از مبدأ و معاد در قرآن مجید غالبا توأم با یکدیگر است.
نخست مىگوید : آنها گفتند آیا هنگامى که ما مُردیم و خاک شدیم و در زمین گم شدیم ، آفرینش تازهاى خواهیم یافت ؟ ! ( وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفی خَلْقٍ جَدیدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ کافِرُونَ ) .
تعبیر به گم شدن در زمین ( ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ ) اشاره به این است که انسان پس از مُردن خاک مىشود ، همانند سایر خاکها ، و هر ذرّه اى از آن بر اثر عوامل طبیعى و غیر طبیعى به گوشه اى پرتاب مىشود ، و دیگر چیزى از او باقى به نظر نمىرسد تا آن را در قیامت دو باره بازگردانند.
ولى آنها در حقیقت منکر قدرتِ خداوند بر این کار آنها نیستند بلکه آنها لقاى پروردگارشان را انکار مىکنند ( بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ کافِرُونَ ).
آنها مىخواهند مرحله لقاى پروردگار که مرحله حساب وکتاب و ثواب و عقاب است منکر شوند و به دنبال آن آزادى عمل پیدا کنند تا هر چه مىخواهند انجام دهند!.
در واقع این آیه شباهت زیادى با آیات نخستین سوره قیامت دارد آنجا که مىگوید : أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ (3) بَلَى قَادِرِینَ عَلَى أَن نُّسَوِّیَ بَنَانَهُ (4) بَلْ یُرِیدُ الْإِنسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ(5)یَسْئَلُ أَیّانَ یَوْمُ الْقِیامَةِ : آیا انسان گمان مىکند ما استخوان هاى پراکنده او را جمع نخواهیم کرد ؟ ! ما حتى قادریم ( خطوط ) سر انگشتان او را به نظام نخستین بازگردانیم ! ولى هدف انسان این است که ایامى را که در این دنیا در پیش دارد ( با انکار قیامت ) به گناه و فجور بگذراند لذا سؤال مىکند روز قیامت کَى خواهد بود ؟ ( سوره قیامت - 3 - 6 ) .
بنابر این آنها از نظر استدلال لنگ نیستند ، بلکه شهوات آنها حجابى بر قلبشان افکنده ، و نیّات سوئشان مانع قبول مساله معاد است ، و گرنه همان خداوندى که به یک قطعه آهن ربا این اثر را بخشیده که ذرات بسیار کوچک آهن را که در لابلاى خروارها خاک زمین گم شده با یک گردش در میان خاک ها به خود جذب مىکند و به سادگى آنها را جمع مىنماید در میان ذرّات بدن یک انسان نیز چنین جاذبه متقابلى را ایجاد فرماید.
چه کسى مىتواند انکار کند که آب هاى موجود در جسم یک انسان ( و اکثر جسم انسان آب است ) و همچنین مواد غذائى آن هر کدام مثلا در هزار سال پیش هر جزئى از آن در گوشه اى از جهان پراکنده بوده است ، هر قطره اى در اقیانوسى و هر ذره اى در اقلیمى ، اما آنها از طریق ابر و باران و دیگر عوامل طبیعى جمع شدند و سرانجام وجود انسانى را تشکیل دادند ، چه جاى تعجب که پس از متلاشى شدن و بازگشت به حال اول دو باره گرد هم آیند و بهم پیوندند ؟
آیه بعد پاسخ آنها را از طریق دیگرى بیان مىکند ، مىگوید : تصور نکنید شخصیت شما به همین بدن جسمانى شما است ، بلکه اساس شخصیتتان را روح شما تشکیل مىدهد ، و او محفوظ است بگو : فرشته مرگ که مامور شما است ( روح ) شما را مىگیرد ، سپس به سوى پروردگارتان باز مىگردید ( قُلْ یَتَوَفَّاکُم مَّلَک الْمَوْتِ الَّذِى وُکلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ ) .
با توجه به مفهوم (یَتَوَفَّاکُم) که از ماده تَوَفِّى ( بر وزن تَصَدِّى ) به معنى بازسَتاندن است مرگ به معنى فنا و نابودى نخواهد بود ، بلکه یکنوع قبض و دریافت فرشتگان نسبت به روح آدمى است که اساسى ترین بخش وجود انسان را تشکیل مىدهد.
درست است که قرآن از معاد جسمانى سخن مىگوید و بازگشت روح و جسم مادى را در معاد قطعى مى شمرد ، ولى هدف از آیه فوق بیان این حقیقت است که اساس شخصیت انسان این اجزاى مادى نیست که تمام فکر شما را به خود مشغول ساخته بلکه همان گوهر روحانى است که از سوى خدا آمده و به سوى او باز مىگردد .
و در یک جمع بندى مىتوان چنین گفت که دو آیه فوق به منکران معاد چنین پاسخ مىدهد : که اگر مشکل شما پراکندگى اجزاى جسمانى است که خودتان قدرت خدا را قبول دارید و منکر آن نیستید ، و اگر مشکل اضمحلال و نابودى شخصیت انسان بر اثر این پراکندگى است آن نیز درست نیست چرا که پایه شخصیت انسان بر روح قرار گرفته .
این ایراد بى شباهت به شُبهه معروف آکِل و مأکول نیست ، همان گونه که پاسخ آن نیز در دو مورد با یکدیگر شباهت دارد.
ضمنا توجه به این نکته نیز لازم است که در پاره اى از آیات قرآن ، تَوَفِّى و قبض ارواح به خداوند نسبت داده شده (اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حینَ مَوْتِها) : خداوند جانها را به هنگام مرگ مىگیرد ( زمر - 42 ) و در بعضى به مجموعه اى از فرشتگان ،الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمی أَنْفُسِهِمْ ... : آنها که فرشتگان قبض روحشان مىکنند در حالى که ستم پیشه اند ... ( نحل - 28).
ودر آیات مورد بحث ، قبض ارواح به ملک الموت ( فرشته مرگ ) نسبت داده شده است.
ولى در میان این تعبیرات هیچگونه منافاتى نیست ، ملک الموت معنى جنس را دارد و به همه فرشتگان اطلاق مىشود ، و یا اشاره به رئیس و بزرگتر آنها است ، و از آنجا که همه به فرمان خدا قبض روح مىکنند به خدا نیز نسبت داده شده است.
سپس وضع همین مُجرمان کافر و منکران معاد را که در قیامت با مشاهده صحنه هاى مختلف آن از گذشته خود سخت نادم و پشیمان مىشوند چنین مجسم کرده مىگوید : اگر ببینى مجرمان را هنگامى که در پیشگاه پروردگارشان سر به زیر افکنده مىگویند : پروردگارا ! آنچه وعده کرده بودى دیدیم و شنیدیم ما پشیمانیم ، ما را باز گردان تا عمل صالح بجا آوریم ، ما به این جهان قیامت یقین داریم ( در تعجب فرو خواهى رفت ) ( وَ لَوْ تَرَى إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاکِسوا رُءُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصرْنَا وَ سمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صلِحاً إِنَّا مُوقِنُونَ ) .
به راستى تعجب مىکنى که آیا این افراد سر بزیر و نادم و پشیمان ، همان مغروران سرکش و چموش هستند که در دنیا در برابر هیچ حقیقتى سر فرود نمى آوردند ؟ اما اکنون که صحنه هاى قیامت را مىبینند و به مقام شهود مىرسند به کلى تغییر موضع مىدهند تازه این تغییر موضع و بیدارى زود گذر است ، و طبق آیات دیگر قرآن اگر به این جهان باز گردند به همان روش خود ادامه مىدهند ( انعام آیه 28 ) .
نَاکِس از ماده نَکس ( بر وزن عَکس ) به معنى وارونه شدن چیزى است و در اینجا به معنى سر به زیر افکندن است.
مقدم داشتن أَبْصرْنَا ( دیدیم ) بر سمِعْنَا ( شنیدیم ) به خاطر آنست که در قیامت نخست انسان با صحنه ها روبرو مىشود و بعد باز خواست الهى و فرشتگان او را مىشنود.
ضمنا از آنچه گفتیم معلوم مىشود منظور از مجرمان در اینجا ، کافران و بخصوص منکران قیامتند .
به هر حال این نخستین بار نیست که در آیات قرآن با این مساله روبرو مىشویم که مجرمان به هنگام مشاهده نتائج اعمال و آثار عذاب الهى ، سخت پشیمان مىشوند ، و تقاضاى بازگشت به دنیا مىکنند ، در حالى که از نظر سنت الهى چنین بازگشتى امکان پذیر نیست ، همانگونه که بازگشت نوزاد به رحم مادر ، و میوه جدا شده از درخت به درخت ممکن نخواهد بود.
این نکته نیز قابل توجه است که تنها تقاضاى مجرمان بازگشت به دنیا براى انجام عمل صالح است ، و از این به خوبى روشن مىشود که تنها سرمایه نجات در قیامت اعمال صالح است، اعمالى که از قلبى پاک و آکنده از ایمان و با خلوص نیت انجام مىگیرد.
و از آنجا که این همه اصرار و تاکید براى پذیرش ایمان ، ممکن است این توهم را ایجاد کند که خداوند توانائى ندارد نور ایمان را در قلب آنها پرتوافکن کند ، در آیه بعد مى افزاید : و اگر ما مىخواستیم حتما به هر کسى [از روى جبر] هدایتش را مىدادیم لیکن سخن و امر من مُحقق گردیده که هر آینه جهنم را از همه جنیان و آدمیان ( به جهت ارتکاب گناهان ومعاصی و...) آکنده خواهم کرد ( وَلَوْ شِئْنَا لَآتَیْنَا کُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلَکِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ . سوره سجده آیه 13 .).
مسلما ما چنین قدرتى داریم ، ولى ایمانى که از طریق اجبار و الزام ما تحقق یابد ارزش چندانى ندارد ، اراده ما بر این تعلق گرفته است که نوع انسان را به این افتخار نائل کنیم که مختار باشد ، و راه تکامل را با پاى خویش بسپرد .
نکته ها:
1 - استقلال روح و اصالت آن
نخستین آیه از آیات فوق که دلالت بر قبض ارواح به وسیله فرشته مرگ دارد از دلائل استقلال روح آدمى است .
زیرا تعبیر به تَوَفِّى که همان دریافت داشتن و قبض کردن است نشان مىدهد که روح پس از جدائى از بدن باقى مىماند ، و نابود نمىشود ، و اصولا تعبیر از انسان در آیه فوق به روح یا نفس گواه دیگرى بر این معنى است
زیرا طبق عقیده مادیین ، روح چیزى جز خواص فیزیک وشیمیائى سلول هاى مغزى نیست که با فناى بدن نابود مىشود ، درست مانند از بین رفتن حرکات عقربه ساعت بعد از نابودى آن. طبق این عقیده ، روح چیزى نیست که حافظ شخصیت انسان باشد بلکه جزئى از خواص جسم او است که با متلاشى شدن جسم از بین مىرود .
دلائل فلسفى متعددى بر اصالت و استقلال روح در دست داریم که ما گوشه اى از آن را ذیل آیه 85 سوره اسراء ( جلد 12 صفحه 254 به بعد ) آوردیم منظور در اینجا بیان دلیل نقلى بر این موضوع بود که آیه فوق ، از آن آیات دال بر این معنى محسوب مىشود.
2 -فرشته مرگ ملک الموت
از آیات مختلف قرآن مجید استفاده مىشود که خداوند امور این جهان را بوسیله گروهى از فرشتگان تدبیر مىکند ، چنانکه در آیه 5 سوره نازعات مىفرماید : (فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً): سوگند به فرشتگانى که به فرمان خدا تدبیر امور مىکنند . مىدانیم سنت الهى بر این است که مشیت خود را از طریق اسباب پیاده کند.
و گروهى از این فرشتگان ، فرشتگان قبض ارواحند که در آیات 28 و 33 سوره نحل و بعضى دیگر از آیات قرآن به آنها اشاره شده است ، و در رأس آنها ملک الموت قرار دارد.
احادیث زیادى در این زمینه ، نقل شده که اشاره به بعضى از آنها از جهاتى لازم به نظر مىرسد:
1 -در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام(صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ)مىخوانیم که فرمود : الأَمْراضُ وَ الْأَوْجاعُ کُلُّها بَرِیْدٌ لِلْمَوْتِ وَ رُسُلٌ لِلْمَوْتِ! فَاِذا حانَ الْأَجَلُ أَتى مَلَکُ الْمَوْتِ بِنَفْسِهِ فَقالَ یا أَیُّهَا الْعَبْدُ! کَمْ خَبَر بَعْدَ خَبَر؟ وَ کَمْ رَسُول بَعْدَ رَسُول؟ وَ کَمْ بَرِیْد بَعْدَ بَرِیْد؟ أَنَا الْخَبُر الَّذِى لَیْسَ بَعْدِى خَبَرٌ!: : بیماریها و دردها همگى قاصدان مرگ و فرستادگان او هستند ، هنگامى که عمر انسان به سر مىرسد ، فرشته مرگ مىآید ( او از دیدن فرشته مرگ وحشت مىکند و آن را بى مقدمه مى پندارد ولى ) او مىگوید : اى بنده خدا چه اندازه خبر بعد از خبر و رسول بعد از رسول و پیک بعد از پیک براى تو فرستادم ؟ اما من آخرین خبرم ، و بعد از من ، خبرى نیست ! سپس مىگوید : دعوت پروردگارت را اجابت کن خواه از روى میل و خواه از روى اکراه ! و هنگامى که فرشته مرگ قبض روح او مىکند ، فریاد بستگان بلند مىشود او صدا مىزند فَقَالَ : عَلَى مَنْ تَصْرُخُونَ ؟ وَعَلَى مَنْ تَبْکُونَ ؟ فَوَاللَّهِ مَا ظَلَمْتُ لَهُ أَجَلا ، وَلا أَکَلْتُ رِزْقًا ؛ بَلْ دَعَاهُ رَبُّهُ : بر چه کسى فریاد مىکشید ؟ و براى چه کسى اشگ مىریزید ؟ به خدا سوگند وقت او به پایان رسیده بود ، و تمام روزى خود را دریافت داشته بود ، پروردگارش از او دعوت کرد و او دعوت حق را اجابت نمود . فَلْیَبْکِ الْبَاکِی عَلَى نَفْسِهِ ، فَإِنَّ لِی فِیکُمْ عَوَدَاتٌ وَعَوَدَاتٌ حَتَّى لا أُبْقِیَ مِنْکُمْ أَحَدًا " : اگر مىخواهید گریه کنید بر خویشتن بگریید ! ، من باز هم کرارا به میان شما مىآیم ! تا یکنفر از شما را باقى نگذاریم ! . یکبار دیگر این حدیث تکان دهنده را مطالعه کنید که حقایق بسیارى در آن نهفته است.
2 -در حدیث دیگرى از امام باقر (عَلَیهِ السَّلامُ) مىخوانیم که پیامبر اسلام(صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ)براى عیادت مردى از انصار به خانه او آمد فرشته مرگ را بالاى سر او دید ، پیامبر (صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ) فرمود : با این دوست من با مدارا و لطف رفتار کن چرا که او مردى با ایمان است ، عرض کرد اى محمد -ص- ! بشارت بر تو باد که من نسبت به همه مؤمنان با محبتم و بدان اى محمد (صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ) به هنگامى که قبض روح بعضى از فرزندان آدم را مىکنم خانواده او فریاد مىکشند ، من در کنار خانه مى ایستم ، مىگویم من گناهى ندارم ( عُمر او پایان یافته بود ) من باز کرارا به میان شما بر مىگردم ! بهوش باشید ، بهوش ! سپس مىافزاید : مَا خَلَقَ اللهُ مِن اَهلِ بَیتِ مَدَرِِ و لا شَعَرِِ وَ لَا وَبَرِِ ، فِى بَرِِّ وَ لَا بَحرِِ اِلَّا وَ اَنَا اَتَصَفَّحُهُم فِى کُلِّ یَومِِ وَ لَیلَةِِ خَمسَ مَرّاتِِ حَتَّى اَنِّى لَأَعرَفُ بِصَغیرِهِم وَ کَبیرِهِم مِنهُم بِأَنفُسِهِم : خدا هیچ انسانى را از ساکنان شهر و بیابان ، خانه و خیمه ، در خشکى و دریا ، نیافریده ، مگر اینکه من در هر شبانه روز پنج بار دقیقا به آنها نگاه مىکنم تا آنجا که من صغیر و کبیر آنها را بهتر از خودشان مىشناسم ! .(تفسیر «درّ المنثور»، طبق نقل «المیزان»، جلد 16، صفحه 268.)
روایات دیگرى نیز به همین مضمون در منابع مختلف اسلامى آمده است که مطالعه مجموع آنها هشدارى است براى همه انسانها که بدانند میان آنان و مرگ فاصله زیادى نیست ! ، و در یک لحظه کوتاه ممکن است همه چیز پایان گیرد.
آیا با این حال جاى این است که انسان به زرق و برق این جهان مغرور گردد و آلوده انواع ظلم و گناه شود ، و از عاقبت کار غافل بماند ؟
***(حدیث مرفوع) أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْمُفَضَّلِ ، أَخْبَرَنَا عَبْدُ الْمُؤْمِنِ بْنُ خَلَفٍ ، أَخْبَرَنَا أَبُو عُمَارَةَ الْبَغْدَادِیُّ ، أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ یُونُسَ بْنِ سِنَانٍ الرَّقِّیُّ ، أَخْبَرَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ عَبْدِ الصَّمَدِ الْعَمِّیُّ ، عَنْ أَیُّوبَ ، عَنْ عِکْرِمَةَ ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ، قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ، صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ : " الأَمْرَاضُ وَالأَوْجَاعُ کُلُّهَا بَرِیدُ الْمَوْتِ وَرُسُلُ الْمَوْتِ ، فَإِذَا جَاءَ الأَجَلُ أَتَى مَلَکُ الْمَوْتِ بِنَفْسِهِ ، فَقَالَ : أَیُّهَا الْعَبْدُ ، کَمْ خَبَرٍ بَعْدَ خَبَرٍ ، وَکَمْ رَسُولٍ بَعْدَ رَسُولٍ ، وَکَمْ بَرِیدٍ بَعْدَ بَرِیدٍ ، أَنَا الْخَبَرُ لَیْسَ بَعْدِی خَبَرٌ ، وَأَنَا الرَّسُولُ لَیْسَ بَعْدِی رَسُولٌ ، أَجِبْ رَبَّکَ طَائِعًا ، أَوْ مُکْرَهًا ، فَإِذَا قَبَضَ رُوحَهُ تَصَارَخُوا عَلَیْهِ ، فَقَالَ : عَلَى مَنْ تَصْرُخُونَ ؟ وَعَلَى مَنْ تَبْکُونَ ؟ فَوَاللَّهِ مَا ظَلَمْتُ لَهُ أَجَلا ، وَلا أَکَلْتُ رِزْقًا ؛ بَلْ دَعَاهُ رَبُّهُ فَلْیَبْکِ الْبَاکِی عَلَى نَفْسِهِ ، فَإِنَّ لِی فِیکُمْ عَوَدَاتٌ وَعَوَدَاتٌ حَتَّى لا أُبْقِیَ مِنْکُمْ أَحَدًا " .
بیماریها و دردها همگى قاصدان مرگ و فرستادگان او هستند، هنگامى که عمر انسانبه سر مى رسد، فرشته مرگ مى آید (بیمار از دیدن فرشته مرگ وحشت مى کند و آن را بىمقدمه مى پندارد ولى) به او مى گوید: اى بنده خدا چه اندازه خبر بعد از خبر، و رسولبعد از رسول، و پیک بعد از پیک، براى تو فرستادم؟ اما من آخرین خبرم، و بعد از من،خبرى نیست.پس آن گاه مى گوید: «دعوت پروردگارت را اجابت کن! خواه از روى میل و خواه از روىاکراه»! و هنگامى که فرشته مرگ روح او را قبض مى کند، فریاد بستگان بلند مى شود، اوصدا مى زندبر چهکسى فریاد مى کشید؟ و براى چه کسى اشک مى ریزید؟ به خدا سوگند وقت او به پایانرسیده بود، و تمام روزى خود را دریافت داشته بود، پروردگارش از او دعوت کرد و اودعوت حق را اجابت نمود.اگر مى خواهید گریه کنید، بر خویشتن بگریید!، منباز هم کراراً به میان شما مى آیم! تا یک نفر از شما را باقى نگذاریم.
تفسیر نمونه ج : 17ص :133.
**شُبهه آکل و مأکول چیست؟ - گنجینه پاسخها - اسلام کوئست
**تهیه وتنظیم واصلاح : توسط سیداصغرسعادت میرقدیم
بیانات بسیار مهم مقام معظم رهبری
درجمع اعضاءخبرگان رهبری دراسفند1394 .
***نسیم معرفت***
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
خیلی خوشآمدید آقایان محترم، برادران عزیز! اوّلاً ایّام شهادت حضرت صدّیقهی طاهره (سلام الله علیها) را به همهی شما برادران عزیز که شاگردان آن مکتب هستید تسلیت عرض میکنم. یک نکته را در همین زمینه عرض بکنم: توجّه بشود در ایّام فاطمیّه، بهمناسبت ذکر مناقب آن بزرگوار، ذکر شهادت آن بزرگوار، مسائل اختلافافکن مطرح نشود. امروز سیاستهای مُدهِش(2) و اهریمنی بینالمللی جدّاً درصدد این است که بین شیعه و سنّی اختلاف بیندازد. امروز جنگهایی در منطقه هست؛ من به شما عرض میکنم که هیچکدام از این جنگها جنگ اعتقادی نیست؛ جنگهای سیاسی و با انگیزههای گوناگون سیاسی و قومی و مانند اینها است و ربطی به مذهب ندارد، لکن دشمن یعنی آمریکا، یعنی صهیونیست، یعنی انگلیس سعی میکنند این دعواها را، این اختلافها را تبدیل کنند به اختلاف مذهبی؛ چون میدانید که اختلاف مذهبی به این آسانیها تمامشدنی نیست. ما نباید به این هدف کمک کنیم. ما امروز در کنار خود، از برادران اهل سنّت کسانی را داریم که با ما و همراه ما دارند در دفاع از حرم اهلبیت میجنگند و کشته میدهند، شهید میدهند. خانوادههایی از شهدای مدافع حرم پیش من آمدند که در بینشان چند خانوادهی سنّی بودند. خب، این برادر اهل سنّت که برای دفاع از حرم حضرت زینب یا حرم امیرالمؤمنین یا حرم سیّدالشّهدا جوان خودش را گسیل میکند به جبهه، بعد هم که پیش ما میآید، به جای اظهار تأسّف، به جای اظهار غم و اندوه یا گِله و شکایت، ابراز افتخار میکند که پسر من در این راه شهید شده، این را ما باید برنجانیم؟ این را ما باید کاری کنیم که از ما دور بشود؟ اینها نکات مهمّی است، اینها نکات اساسیای است. امروز جزو اولویّتهای اصلی جامعهی روحانیّت این است که نگذارند کاری را که آمریکا دارد با زحمت انجام میدهد، صهیونیستها دارند با زحمت انجام میدهند، ما بهسهولت این کار را برای آنها انجام بدهیم؛ این را توجّه داشته باشید. در سیستانوبلوچستان علمای اهل سنّت مردم را تشویق کردند به انتخابات؛ این گروههای تکفیری آنها را الان دارند تهدید میکنند که شما چرا کمک کردید به انتخابات؛ چون آنها تشویق کردند. گروههای تکفیری فقط دشمن شیعه نیستند، دشمن نظام اسلامیاند، دشمن هرکسی هستند که به نظام اسلامی کمک کند؛ به اینها باید توجّه داشت. البتّه ما بارها این را عرض کردیم که گفتن تاریخ، با رعایت موازین، با رعایت ادب، با رعایت جهات مهمّ مصلحتی اشکالی ندارد، لکن [جلوگیری از] ایجاد اختلاف، ایجاد بغض، ازجملهی چیزهایی است که امروز خیلی باید مورد توجّه قرار بگیرد.
این جلسهی امروز شما، آخرین اجلاس از طولانیترین دورهی مجلس خبرگان است؛ در این سالها - حدود نُه سال که جناب آقای یزدی فرمودند - این مجلس اجلاسیّههایی را برگزار کرد، کارهایی انجام دادند، مطالب مهمّی گفتند و منشأ آثاری هم شدند. درگذشتگانی بودند؛ بهنظرم - آنطور که به من گزارش دادند - حدود هفده نفر از اعضای این مجلس در طول این سالها از دنیا رفتهاند. البتّه این دورهی جدید هم که آغاز خواهد شد، همینجور است؛ دنیا همین است؛ بعضیها در آخر خط قرار دارند و حرکت بهسمت عالَم بقا یک حرکت دائمی است از سوی آحاد بشر؛ و این قدرت الهی است و تقدیر الهی است. بایستی مراقب باشیم، و برای آن درگذشتگان عزیزی که در این دوره بودند و زحمت کشیدند و حضور پیدا کردند، طلب مغفرت کنیم.
من بخصوص یاد میکنم از مرحوم آقای طبسی (رضوان الله تعالی علیه) و مرحوم آقای خزعلی (رضوان الله تعالی علیه)؛ که این دو برادرِ خوب، جزو کسانی بودند که بهمعنای واقعی کلمه در مجلس خبرگان جایگاه خبرگی را حفظ کردند و حقیقتاً امتحان خوبی دادند. مرحوم آقای طبسی (رحمة الله علیه) که سوابق مبارزاتی ایشان در دوران اختناق، بعد [هم] خدمات ایشان در آستان قدس و در مجموعهی مسائل انقلاب، برای اغلب افراد شما روشن است؛ منتها یک برجستگیهایی هست که این برجستگیها را نمیشود انسان ندیده بگیرد؛ رحمت خدا بر این مرد بزرگ و برادر عزیز ما. ایشان در حسّاسترین مواقع، جایگاه انقلابی خودش را بهطور واضحی ظاهر کرد و حفظ کرد و بر آن اصرار ورزید و تصریح کرد. مرحوم آقای طبسی در فتنهی [سال] 88 همهی ملاحظات را کنار گذاشت و آمد وسط میدان؛ رفاقتها و رودربایستیها و مانند اینها را کنار گذاشت؛ مواقع زیادی ما از ایشان این حالت را دیدیم؛ انسان صریح، مؤمن، قاطع. اینها آن چیزهایی است که در حفظ شخصیّت افراد و در تاریخ زندگی افراد میماند؛ در حساب الهی هم اینها باقی است. زندگی این مرد مؤمن و بزرگوار در طول این دوران مسئولیّت، تغییر پیدا نکرد؛ ایشان در همان خانهای از دنیا رفت که ما قبل از انقلاب بارهاوبارها به آن خانه رفته بودیم؛ در همان خانه و با همان اثاث زندگی. آن روزی که ماها نشستن روی مبل را بلد نبودیم، ایشان در خانهاش مبل داشت؛ همان مبل 40 سال، 45 سال قبل، امروز هم در خانهی ایشان است و از همانها استفاده میکردند. زندگی خودش را توسعه نداد، وضع اشرافی به خود نگرفت. خب اینها در مردم اثر میگذارد؛ بااینکه علیه ایشان تبلیغات هم زیاد میکردند، لکن دیدید مردم مشهد چه بدرقهای کردند از این انسان. تشییع جنازهی مرحوم آقای طبسی و نماز [بر] ایشان، مثل بزرگترین راهپیماییهایی بود که در مشهد انجام گرفته بود که ما دیدیم؛ آن صحن باعظمت، مملوّ از جمعیّت [بود] و همه هم مردم مشهد - اوقات زوّاری [هم] نبود که بگوییم زوّار آمده بودند؛ نه، مردم مشهد بودند - آمدند قدردانی کردند؛ قدرشناسی کردند. رحمت خدا بر این فقیدِ عزیز ما.
مرحوم آقای خزعلی (رضوان الله تعالی علیه) امتحانی از نوع دیگر و بسیار دشوار را دادند؛ پای حرفهای خودشان ایستادند، پای انقلاب ایستادند. آنجاییکه بحث نزدیکان و منتسبان بود، با کمال صراحت، با کمال شجاعت [ایستادند]. حالا به بنده که مکرّردرمکرّر مطالبی گفتند که در سینهی من و در نوشتهجات من ثبت است، امّا در علن هم مطالبی زیادی گفتند، که اینها را دیگران شنیدهاند. [این] مرد پای انقلاب ایستاد. اینها است که ارزش میدهد به انسانها، معنا میدهد به حرکت انقلابی انسانها. رحمت خدا بر اینها. امیدواریم که خدای متعال با رضوان خود، با رحمت خود، از اینها استقبال کند؛ کَاَنّی بِنَفسی واقِفَةٌ بَینَ یَدیک فَقَد اَظَلَّها حُسنُ تَوَکُّلی عَلَیکَ فَقُلتَ ما اَنتَ اَهلُهو وَ تَغَمَّدتَنی بِعَفوِک. (3) امیدواریم انشاءالله خدای متعال، اینها را مشمول این فِقرهی مناجات شعبانیّه قرار بدهد. (4)
انتخاباتِ امسال، انتخابات بسیار پُرمعنا و مهمّی بود. بااینکه اینهمه علیه این انتخابات تلاش شده بود، فعّالیّت شده بود، برای اینکه انتخابات را زیر سؤال ببرند، از ارزش انتخابات بکاهند، یک جمعیّت 34 میلیونی در این دو انتخابات شرکت کردند؛ یعنی در واقع، قریب هفتاد میلیون برگهی رأی از سوی مردم ایران، داخل صندوقها انداخته شد. این خیلی باارزش است، این خیلی بااهمّیّت است؛ مردم حقیقتاً خوش درخشیدند. 62 درصد، در نسبت جمعیّتی که میتوانند رأی بدهند، درصد بالایی است [اگر] مقایسه بشود با بیشتر کشورها؛ نه با بعضی از کشورها [بلکه] با بیشتر کشورها. آنطور که به من گزارش دادهاند، در آمریکا در این ده سال اخیر هیچوقت آمار شرکت مردم در انتخاباتهای گوناگون، چه انتخابات کنگره و چه انتخابات ریاست جمهوری، به چهل درصد نرسید. این حضور مردمی، خیلی معنادار است؛ مردم بهمعنای واقعی کلمه اعتماد خودشان را به نظام اسلامی نشان دادند و عملًا ثابت کردند. این یکی از نقاط مهم بود.
خب، البتّه در همهی انتخاباتها بعضی رأی میآورند، بعضی رأی نمیآورند؛ علل گوناگونی هم دارد. بنده لازم میدانم از آن کسانی که در این دورهی نُهساله، حضور داشتند و زحمت کشیدند و در دورهی بعد نیستند همین جا تشکّر کنم. البتّه بعضی از بزرگان ما هستند که اینها رأی آوردن و نیاوردنشان، هیچ مِساسی(5) به شخصیّت اینها پیدا نمیکند. بعضی هستند که مجلس خبرگان از حضور آنها بهرهمند میشود، نه آنها از حضور در مجلس خبرگان. امثال جناب آقای یزدی یا جناب آقای مصباح، کسانی هستند که وقتی در مجلس خبرگان حضور داشته باشند، مجلس وزانت بیشتری پیدا میکند. نبودن اینها در مجلس خبرگان، به اینها هیچگونه ضرری نمیزند. بله، برای مجلس خبرگان نبودن اینها خسارت است. شخصیّت برجستهی اشخاص به معنویّات آنها، به داشتههای معنوی آنها، به سرمایههای معنوی آنها است. امیدواریم که خدای متعال آن کسانی را که در این دورهی جدید هستند و قبلاً نبودهاند، و کلّ مجلس خبرگان را انشاءالله موفّق بدارد.
انتخابات در کشور ما - ازجمله این انتخابات - خصوصیّاتی دارد که من چند خصوصیّت را که به نظرم مهم میآید، عرض میکنم. یکی این است که مردم برای شرکت در این انتخابات و در [دیگر] انتخاباتهای کشور ما آزادی عمل دارند. در بعضی از کشورها اجباری است؛ حتّی در کشورهای غربی - اروپایی و غیر اروپایی - اجبار هست؛ یعنی شرکت نکردن در انتخابات برای آنها هزینه دارد؛ در کشور ما شرکت نکردن در انتخابات هیچ هزینهای ندارد؛ مردم آزادانه شرکت میکنند، با انگیزه شرکت میکنند، با رغبت شرکت میکنند؛ فکری دارند، دنبال فکر حرکت میکنند. این بسیار با ارزش است.
نکتهی دوّم که در اغلب انتخاباتهای ما بوده است و در این انتخابات هم بهطور واضحی وجود داشت، رقابتی بودن انتخابات بود. سعی شد که گفته شود انتخابات رقابتی نیست لکن خلاف واقع بود و انتخابات رقابتی بود؛ با عَلَمهای گوناگون، با نامهای گوناگون، با شعارهای گوناگون، جناحهای مختلف، افراد مختلف شرکت کردند و حرف خودشان را زدند؛ صداوسیما در اختیار نامزدهای خبرگان قرار گرفت؛ نامزدهای مجلس شورای اسلامی در شهرها تبلیغات کردند و آنچه توانستند کار کردند. بنابراین انتخابات کاملاً رقابتی بود و آنچه به دست آمده است محصول یک رقابت کامل است.
یک خصوصیّت دیگری که مهم و قابل توجّه است و باید واقعاً خدا را شکر کنیم، امنیّت و آرامش فضای انتخابات بود؛ حتّی در آنجاهایی که انگیزههای اختلاف وجود دارد؛ مثل مواردی که قومیّتهایی هست، بین دو شهر اختلاف هست، بین دو شهر رقابت هست؛ از این قبیل در سراسر کشور داریم؛ هیچجا حادثهی تلخی اتفّاق نیفتاد. حالا در شهرهای بزرگ و امثال اینها که واضح است، در گوشهوکنار کشور هم همینجور بود؛ حادثهای که فضای انتخابات را تلخ کند و خدای نکرده به جان افراد صدمهای وارد بشود، اتّفاق نیفتاد. امروز محیط اطراف ما را مشاهده کنید؛ در شرق ما، در غرب ما، در شمال ما، در جنوب ما کشورها دچار ناامنیاند. نه اینکه [فقط] انتخابات آرام و سالم نمیتوانند برگزار کنند؛ زندگی سالم و آرام هم ندارند؛ [فرد] از خانه که خارج میشود، نمیداند که به خانه برمیگردد یا نه. وضع ناامنی در کشورهای اطراف ما تقریباً اینجوری است. در کشور ما بحمدالله انتخاباتی با این عظمت، با این شرکت وسیع اتّفاق میافتد؛ در تهران مردم از ساعت هشت صبح تا دوی بعد از نیمهشب [رأی میدادند]؛ به من گزارش دادند در بعضی از حوزههای انتخاباتی در تهران، نه تا دوازده [بلکه] تا دوی بعد از نصفشب مردم میآمدند، رأی میدادند و میرفتند؛ با کمال آرامش، با کمال امنیّت. این خیلی چیز مهمّی است؛ این برای کشور یک موجودی است، یک نعمت بزرگ الهی است برای یک کشور؛ این را باید قدر بدانیم. ما از کسانی که این امنیّت را توانستند تأمین کنند برای ما - از وزارت کشور تا نیروی انتظامی تا سپاه تا بسیج و دیگرانی که تأثیر در این معنا داشتند - حقیقتاً بایستی تشکّر کنیم.
یک خصوصیّت دیگر این انتخابات، مثل بقیّهی انتخاباتهای ما، سلامت و امانتداری بود؛ یعنی انتخابات سالم برگزار شد؛ درست نقطهی مقابل آن چیزی که دشمنان ما دائماً در طول این سالها، همواره تبلیغ کردند؛ و این تبلیغ در اوقات انتخابات غالباً شدید شده که «آقا، خیانت میکنند؛ اسم فلانی را میآورند، رأی فلانی را به جایش در میآورند»؛ از این حرفها شنیدهاید؛ مرتّباً یک عدّهای بیرون گفتهاند و یک عدّهای هم در داخل آنها را بازگو کردهاند و همان حرفها را در داخل کشور تکرار کردهاند. با وجود این، بحمدالله انتخابات، سالم بود و همیشه سالم بوده انتخابات. این نشان داد بیاعتباری حرف کسانی را و اقدام کسانی را که یک وقتی یک انتخاباتی مثل سال 88 را نامعتبر دانستند و آن فتنهی مضر و مُهیب را برای کشور بهوجود آوردند؛ بهخاطر اینکه متّهم کردند کشور را به اینکه انتخابات انتخابات ناسالمی است؛ نه، انتخابات سالم بود؛ هم امروز سالم بود، هم دورههای قبل سالم بود، هم سال 88 سالم بود، هم سال 84 سالم بود؛ انتخابات سلامت داشت. هیچوقت اینجور کاری [نشده است]. بله، ممکن است در یک گوشهای، در یک صندوقی ده تا، بیست تا، صد تا رأی اینوَر و آنوَر بشود؛ یا از روی غفلت، یا از روی غرض، [امّا] هیچگونه حرکت سازماندهیشدهای که وجود داشته باشد که نتیجهی انتخابات را تغییر بدهد، در کشور ما وجود نداشته و وجود ندارد و بعد از این هم امیدواریم انشاءالله هرگز وجود نداشته باشد.
یک نکتهی دیگری که باز در این انتخابات واضح شد و بسیار خودش را نشان داد، رفتار کاملاً نجیبانهی کسانی بود که رأی نیاوردند. اگر آن کسانی که رأی نیاوردهاند، بنا میکردند اعتراض کردن و دعوا کردن و شِکوه و گلایه کردن و در بلندگوها حرف زدن، وضع آرام نمیماند و طبعاً ناآرامی بهوجود میآمد. خود جناب آقای یزدی (ادام الله بقائه) هم در اوّلِ این اجلاس کنونیتان اظهار کردند، هم قبلاً گفته بودند و ابراز خوشحالی کردند، اظهار رضایت کردند، به کسانی که رأی آوردند تبریک گفتند؛ اینها خیلی بااهمّیّت است؛ اینها خیلی باعظمت است؛ اینها ارزش است، این ارزشها را بایستی قدر دانست؛ برخلاف رفتار نانجیبانهی کسانی که در سال 88 عمل کردند که چون رأی نیاوردند، دعوا راه انداختند، مردم را به خیابانها کشاندند، کار را به زدوخورد کشاندند، برای کشور هزینه درست کردند، دشمن را جری کردند، طمع دشمن را برانگیختند؛ این کارها شد. خدای متعال آن فتنه را خاموش کرد وَالّا آن فتنه، فتنهی کوچکی نبود که اینها راه انداختند. خب، این هم یک خصوصیّت دیگر.
از کسانی که در امنیّت انتخابات شرکت فعّال داشتند، بنده نام وزارت اطّلاعات را نبردم که عذرخواهی میکنیم از آنها؛ یعنی حضور آنها شدیداً، جدّاً حضور مؤثّری بود در ایجاد امنیّت و جلوگیری از برخی حوادثی که ممکن بود پیش بیاید.
آنچه در جمعبندی این بخش باید عرض بکنیم، این است که مردم در این انتخابات، اعتماد خودشان به نظام اسلامی و تبعیّت از نظام اسلامی را اثبات کردند و نشان دادند که تابع جمهوری اسلامی هستند، قوانین جمهوری اسلامی را قبول دارند، بر طبق این قوانین رفتار میکنند و عمل میکنند؛ این خیلی باارزش است؛ این درست نقطهی مقابل آن چیزی است که دشمنان ما دارند دنبال میکنند؛ میخواهند یک دوقطبیای درست کنند بین حکومت و نظام از یک طرف و مردم از یک طرف؛ مردم به جای اینکه به زبان بیاورند و حرف بزنند، آمدند در میدان نشان دادند که نخیر، اینجوری نیست. البتّه قبلش هم آن راهپیمایی کذایی بیستودوّم بهمن بود با آن عظمت، با آن شور و شعور؛ مردم واقعاً اینجوری هستند. بنابراین خوشبختانه تلاش دشمن برای بیاعتبار کردن انتخابات به نتیجه نرسید و انتخابات با اعتبار تمام انجام گرفت.
یک نکته در اینجا وجود دارد و آن این است که بعضی - باید گفت به تبعیّت ناخواسته و نادانسته از دشمن - برخی از اشکالات را متوجّه میکنند به شورای نگهبان؛ بنده حقیقتاً گله دارم از اینگونه افراد. شورای نگهبان کار خودش را با جدّیّت، با زحمت فراوان، با تلاش انجام داد. شما هم جای شورای نگهبان باشید، غیر از این عمل نخواهید کرد. شورای نگهبان درظرف بیست روز - همچنانکه جناب آقای شاهرودی الان اشاره کردند - باید دوازده هزار پرونده را میدید. خب، این اشکال از قانون است؛ اگر این اشکال قانونی برطرف بشود، آن مشکلی که مترتّب بر این هست برطرف خواهد شد. ما چرا باید آن اشکال قانونی را بهپای شورای نگهبان بنویسیم؟ آقایان صحبت از احراز و عدم احراز میکنند؛ من تعجّب میکنم از بعضی که این حرف را میزنند. خب، شما همه اهل فضلید، اهل علمید؛ آیا بدون احراز شرایط برای یک مسئولیّت، میشود آن شخص را تأیید کرد؟ بدون اینکه شما احراز کنید شرایط قانونیِ این کار را دارد، میتوانید آن را تأیید کنید؟ پیش خدای متعال جواب دارید؟ نمیتوانید. شما هم به جای شورای نگهبان باشید نمیتوانید. شورای نگهبان اگر احراز نکرد، ناگزیر است از اینکه بگوید من احراز نکردم. وقتی احراز نکرد، طبعاً طرف رد میشود؛ خب، این ایرادی نیست که به شورای نگهبان وارد بشود. اگر میخواهید شورای نگهبان فرصت احراز داشته باشد، باید قانون را اصلاح کنید؛ قانون باید اصلاح بشود - قبلاً هم این را ما مکرّر گفتهایم؛ حالا افراد در فکر هستند، شاید انشاءالله بتوانند؛ البتّه ما سیاستهای کلّی انتخابات را مطرح کردیم و فرستادیم برای مجمع تشخیص؛ آنجا هم بررسی کردند؛ [اگر] حالا براساس آنها یک کار درستی انجام بگیرد بحثی نیست - امّا با این قانونی که فعلاً وجود دارد، وضع همین است؛ شورای نگهبان چارهای ندارد؛ نمیتواند کسی را که شرایط او را احراز نکرده تأیید بکند؛ باید احراز بکند.
شما میگویید که قانون این چهار منبع را گفته؛ (6) خیلی خب - البتّه همین هم محلّ بحث است - فرض کنیم که این منابع را برای [کسب] اطّلاعات ذکر کرده باشد. اگر جنابعالی که مسئول هستید، از یک طریقی علم پیدا کردید و فهمیدید که این شخص صالح نیست، میتوانید تأیید کنید؟ نمیتوانید تأیید کنید؛ پیش خدای متعال جواب ندارید. چرا به شورای نگهبان اینقدر حمله میشود!
البتّه بعضی وقتی در شورای نگهبان رد شدند ناراحت میشوند؛ این ناراحتی قابل فهم است، قبول است. بنده هم ممکن است اگرچنانچه در یک موردی بگویند «شما صلاحیّت نداری» ناراحت بشوم امّا آیا وقتی ناراحت شدیم بایستی جنجال بکنیم؟ انسان اگر ناراحت شد، اگر راه قانونیای وجود دارد، باید به آن راه قانونی متوسّل بشود. من تعجّب میکنم که بعضی بنا میکنند نوشتن در روزنامه و اینطرف و آنطرف و از این قبیل کارها علیه شورای نگهبان که چرا ما را رد کردید؛ ما صالح بودیم. خیلی خب، شما صالح؛ اگرچنانچه شورای نگهبان اشتباه کرده باشد، شما بایستی به آنها مراجعه کنید و آنها هم طبق قانون، همان وظیفهای که دارند باید انجام بدهند؛ اگر نشد، نمیشود شورای نگهبان را تخریب کرد. همه توجّه بکنند! شورای نگهبان جزو آن مراکز اصلیای است که از اوّل انقلاب، استکبار خواسته آن را تخریب بکند. یکی از چند مرکز مهمّی که از اوّل انقلاب سعی دستگاه تبلیغات اهریمنیِ صهیونیستها و آمریکاییها و استکبار بر این بوده است که آن را تخریب بکنند، شورای نگهبان است. ما نباید کمک کنیم و شورای نگهبان را تخریب کنیم بهخاطر این [ردّ صلاحیّت]. بله، ممکن است گِله داشته باشیم یا یک مشکلی وجود داشته باشد؛ خب، مشکل را باید بگوییم؛ نباید تخریب بکنیم شورای نگهبان را؛ این مرکز اساسی قانونی را نبایستی تخریب بکنیم. لجنپراکنی کردن علیه شورای نگهبان حقیقتاً یک کار غیر اسلامی، غیر شرعی، غیر قانونی و غیر انقلابی است.
خب، مردم خوش درخشیدند؛ کاری که از مردم توقّع بود انجام بدهند انجام دادند. حالا نوبت ما است؛ هم نوبت مجلس خبرگان است که به وظایف خود عمل کند، هم نوبت مجلس شورای اسلامی است که به وظایف خود عمل کند؛ هم نوبت دولت محترم است که به وظایف خود عمل کند؛ ما وظایفی داریم. مردم آمدند در میدان و نمایندگان خودشان را معیّن کردند. به نظر من مجلس خبرگان مهمترین جایی است که بایستی متوجّه به وظایف خودش باشد. من اگر بخواهم در یک کلمه عرض بکنم، آن یک کلمه این خواهد بود که مجلس خبرگان باید انقلابی بماند؛ باید انقلابی فکر کند و انقلابی عمل بکند؛ این خلاصهی مطلب. در تفسیر این مطلب، خیلی حرف میشود زد؛ یکی این است که در انتخاب رهبر آینده، ملاحظهی خدا را بکنید. احتمال اینکه این دورهای که تازه شروع خواهد شد، مبتلا بشود به این آزمایش، احتمال کمی نیست؛ آن وقتیکه بنا است رهبر انتخاب بشود، ملاحظات و رودربایستیها را کنار بگذارند؛ خدا را در نظر بگیرند، وظایف را در نظر بگیرند، نیاز کشور را در نظر بگیرند؛ بر این اساس رهبر انتخاب بشود؛ مهمترین وظیفه به نظر ما این است؛ مراقبت کنند. اگرچنانچه در این مرحله و در این وظیفهی بزرگ کوتاهی انجام بگیرد، در اساس کار مشکل به وجود خواهد آمد؛ این مهمترین مسئله است که بایستی مورد توجّه قرار بگیرد.
البتّه غیر از این وظیفه، وظایف دیگری هم مجلس خبرگان دارد؛ همینطور که آقایان اشاره کردند مجلس خبرگان متشکّل از بزرگان و علما و شخصیّتهای موجّه در استانها هستند؛ میتوانند تأثیر بگذارند، میتوانند حرف مردم را بشنوند و آن را در اینجا مطرح کنند؛ مجلس خبرگان یک واسطهای بشود بین خواستههای مردم و بین مسئولین محترم دولتی یا قضائی؛ این یکی از کارها است. یا اینکه حقایق را، مطالب مهم را، با توجّه به جایگاه خبرگانی خودشان و شخصیّت حقیقی خودشان برای مردم تبیین کنند؛ چه در نمازهای جمعه، چه در [جاهای دیگر]. این نکتهای که جناب آقای یزدی در آخر بیاناتشان بیان کردند، روشن است؛وظیفهی اصلی ما عبارت است از تبیین؛ باید تبیین کنیم. این تبیین به شکلهای مختلفی ممکن است انجام بگیرد؛ آن شکلی که در آن فتنه بهوجود بیاید، دعوا بهوجود بیاید، آن شکل مطلوب نیست. آن شکلی که برای مردم آگاهی بهوجود بیاید، برای مسئولین تنبّه به راهحلها بهوجود بیاید، آن شکل بسیار مطلوب است؛ این اشکالی هم ندارد. جایگاه قانونی خودشان را حفظ کنند. بیان موضعگیری خوب است، البتّه عرض کردیم بیان موضعگیری دو جور ممکن است؛ آن جوری باشد که موجب فساد و موجد فساد باشد، نباید باشد امّا بیان حقایق جوری که مردم را آگاه کند، مسئولین را آگاه کند، مسئولین را متشکّر کند [مطلوب است]. گاهی انسان یک حرفی را میزند اگرچه انتقادآمیز است، مسئولین میآیند تشکّر میکنند؛ برای خود ما مکرّر پیش آمده که مسئولین میگویند آقا این نکتهای که شما گفتید، کار ما را آسان کرد و ما میتوانیم کارمان را انجام بدهیم؛ ممکن است تشکّر بکنند از شما. این هم این مطلب. پس بنابراین در مورد مجلس خبرگان، عرض ما این است که مصلحتاندیشیهای شخصی رعایت نشود؛ رودربایستیها رعایت نشود؛ مرّ حقیقت و آنچه وظیفهی انسان است که باید در مقابل خدای متعال انسان جواب بدهد، آن را در نظر بگیریم؛ متوجّه سؤال پروردگار باشیم.
امّا در مورد مجلس شورای اسلامی هم این را عرض کردهایم؛ من همیشه در طول سالهای متمادی در مجالس مختلف و دولتهای مختلف، همیشه مجلس را به همراهی با دولت و کمک به دولت تشویق کردهام؛ الان هم عقیدهام این است که مجلس بایستی به دولت کمک کند و راه را هموار کند برای اجرا؛ چون اجرا کار آسانی نیست، اجرا کار سختی است. البتّه قانونگذاری کار مهمّی است لکن اجرا یعنی رفتن در سنگلاخها و بریدن موانع و عبور از موانع؛ کار آسانی نیست، باید همه بهشان کمک کنند. منتها معنای این، آن نیست که مجلس از وظایف قانونی خودش اغماض کند؛ نه، وظایف قانونی مجلس بایستی کاملاً رعایت بشود. آن چیزهایی که در قانون واضح است، آن چیزهایی که در قانون وظیفهی مجلس است - در قانون اساسی عمدتاً و در قانون عادی - مشخّص است که چه چیزهایی است؛ اینها را باید کاملاً رعایت کنند و اغماض از آنها نکنند منتها بنایشان بر کمک به دولت و همراهی و همکاری با دولت باشد؛ اینها با هم منافاتی ندارند.
................................. ادامه دارد........................
بیانات بسیار مهم مقام معظم رهبری درجمع اعضاءخبرگان رهبری دراسفند1394 .
بیانات بسیار مهم مقام معظم رهبری درجمع اعضاءخبرگان رهبری دراسفند1394 .
بیانات بسیار مهم مقام معظم رهبری درجمع اعضاءخبرگان رهبری دراسفند1394 .
بیانات بسیار مهم مقام معظم رهبری درجمع اعضاءخبرگان رهبری دراسفند1394 .
مسجدگوهر شاد در خراسان رضوی(کلیک)
***نسیم معرفت***
فوائد هشتگانه مسجد
قال علی علیه السلام:
مَنِ اخْتَلَفَ اِلَی الْمَسْجِدِ اَصابَ اِحْدَی الثَّمانِ؛ اَخا مُسْتَفادا فِی اللّهِ، اَوْ عِلْما مُسْتَطْرَفا(او مُستَظرَفاََ) اَوْ آیَةً مُحْکَمَةً اَوْ یَسْمَعُ کَلِمَةً تَدُلُّ عَلی هُدیً، اَوْ رَحْمَةً مُنْتَظَرَةً، اَوْ کَلِمَةً تَرُدُّهُ عَنْ رَدَیََ، اَوْ یَتْرُکَ ذَنْبا خَشْیَةً اَوْ حَیاءً .
کسی که به مسجد رفت و آمد میکند، یکی از فوائد هشتگانه نصیبش میشود:
1-برادری مفید و با ارزش در راه خدا 2 - یا علم ودانشِ نَو و تازه اى(ویادانشِ ظریف و دقیقی) یاد مىگیرد 3- یا دلیل محکم و مطابق با واقع را درک مىکند که در تقویت واستحکام عقایدش مؤثّر است 4- یا کلماتی که موجب هدایت شود میشنود 5- یا رحمت مورد انتظاری شامل حالش می گردد 6- یا سخنى را یاد مى گیرد که او را از هلاکت و پستی و فساد وگناه باز مىدارد. 7 و 8 :یا به خاطر ترس یا حیا و آبروی خود گناهی راترک میکند.»
وسائل الشیعه ج3 ص 480.
(بحار جلد 83 ص 351.
* تذکر: کلمه (رَدَیََ) که در حدیث بالا آمده است از بابِ (رَدِیَ یَردَی رَدَیََ) به معنای هلاکت ونابودی ویا از بابِ( رَدُءَ یَردُءُ ، رَدُءَ یَردِئُ رَدائةََ) به معنای کار پست و زشت است . (سیداصغر سعادت میرقدیم)
**آثار حضور در مسجد - پایگاه اطلاع رسانی حوزه نت
.: Weblog Themes By Pichak :.